چهارشنبه شب ساعت ۸ وقتی دیوید گیلمور داشت آهنگ Time رو میخوند و ما دنبال صندلیمون میگشتیم باورم نمیشد که دارم صدای ریک رایت رو هم اون وسطا میشنوم! بعد که آهنگ تموم شد و مردم داشتن عربده میزدن و بالا پایین میپریدن دیدم که بعله خودِ خودشه! خلاصه که جای همهی پینک فلویدیانِ عزیز واقعاً خالی، شب خیلی عجیبی بود برای من. دیدن و شنیدنِ کسایی که یه جورایی با موسیقیشون زندگی من رو، بدون اینکه روحشون هم خبر داشته باشه، تحت تاثیر قرار دادن خیلی سوررئالیستی بود!
خیلی دارم جدی میگم که خیلی از اتفاقایی که تو زندگیم افتادن از یه جهتی به علاقهام به اینا ربط داره! برای اینکه بفهمم اینا چی میگن تو آهنگاشون انگلیسیم خوب شد و به خاطر اینکه شعراشون غنی بود گنجینهی لغاتم خوب شد و کم کم انقدر خوب شد که فوق لیسانس تدریس انگلیسی گرفتم و معلم زبان و استاد دانشگاه شدم!! به خاطر علاقهم بهشون این وبلاگ رو با این اسم زدم و کلی دوست و آشنا پیدا کردم که علائقشون با من همخونی داشت. میدونین این چقدر ارزش داره؟
به خاطر این وبلاگ با این اسم با پیام آشنا شدم و برام از امریکا CD اینارو آورد و این بهانهای شد برای دیدنِ همدیگه و در نهایت با هم ازدواج کردن! حالا هم که در اثر این ازدواج اومدم کشوری که قبلاً اصلاً برنامهای نداشتم که بیآم، دیوید گیلمور کنسرت گذاشت و پیام برای کادوی تولدم بیلیتش رو گرفت. چهارشنبه داشتم فکر میکردم که خودِ پینک فلوید باعث و بانیِ نشستنِ من رو اون صندلی روبروشونه!
خیلی تجربه و احساس خوبی بوده؛ من مدیونشونم!
پارهی اول کنسرت تمامش آلبوم جدیدِ دیوید گیلمور بود که شدیداً آرامشبخش و نرمه! وقتی داشت ساکسیفون میزد خیلی عالی بود. همه کف کردن، کارش خوب بود واقعاً! بعدشم تو قسمت دوم دیوید گفت خب آمادهاین یه سری هم به گذشتهها بزنیم و همه جیغشون از هیجان رفت هوا! من به برادرِ پیام که شدیداً مثل من پینک فلویدیه گفتم که حالا که هم دیوید اینجاست هم ریک رایت چیزی که باید بخونن Echoes و بعد هم خودم خندیدم و گفتم البته عمراً جون آهنگ ۱۸ دقیقه است و اینا اصلاً تا حالا زنده اجراش نکردن، کردن؟ خلاصه هر دومون داشتیم فکر میکردیم که چه شود گر بشود! وسطِ دو تا آهنگشون من ناخوآگاه داد زدم sing echoes pleaaase!
بعد دور و وریام رو نگاه کردم دیدم همه میخندن! بعدش گروه یه آهنگِ دیگه خوند و بعدش یهو تو تاریکی صدای اولِ آهنگِ Echoes اومد!!!!!! من عین این خلها میپریدم بالا پایین جیغ میزدم!!! جدی جدی تموم ۱۸ دقیقهی آهنگ رو خوندن و اجرا کردن!! حالا جداً اینا قبلاً اجرای زندهی این آهنگ رو داشتن؟ این آهنگ رو یه جور عجیبی دوست دارم و خیلی خیلی لذت بردم و اونجا بود که رویام تبدیل به واقعیت شد :)
دوستانِ عزیز هم که اومده بودن دیگه خودشون رو خفه کردن بسکه ماریجوانا کشیدن! تا یه آهنگِ باحال و خدا شروع میشد بوی آشغال سوخته خفهمون میکرد!! امیدوارم اقلاً این عزیزانی که این بو گند رو راه میندازن خودشون مزهای شبیه این بو تو دهنشون نیآد! چون واقعاً بوی آشغال سوخته میده!! خلاصه که آهنگهای خاص کنسرتیشون رو خوندن و همه کلی کیف کردن.
داشتم آدمهایی که اومده بودن رو نگاه میکردم از همه نسلی توش دیده میشده، هم خیلی جوون، هم همسنهای ما و هم نسل قدیمیها که بیشترین حال رو با پینک فلوید کردن و بعضیاشون اشک تو چشاشون بود سر یه آهنگایی.
خیلی کادوی تولد خوبی بود. ممنونم پیام جونم :*