خب اینم از طرحِ جدید وبلاگم به همتِ آقا حمیدرضای هنرمند. عاشق پیشزمینهشم. یه طرحِ روشنتر میخواستم، خسته شده بودم از تیرگیِ صفحه. البته اون یکی طرح رو خیلی دوست داشتم ولی وقتِ تغییر بود :)
دستت درد نکنه حمیدرضای مهربون برای هدیهت :*
***
بلاگرولینگ مرده؟
***
آهنگهای آلبوم جدید خیلی خوبن. فعلاً All I need و videotape رو خیلی دوست دارم ولی همشونو دوست دارم. منتظرم سی دیش هم دربیآد که بقیهی آهنگارو هم بشنوم. حالا منتظرم ببینم کی دوباره میآن اینورا برای کنسرت، آخ جون!
***
برای وزنم دکترم دوباره به بیمهام نامه داده و قبول کردن برم توی کلاسهای کنترل وزن. فکر کنم نتایج آزمایشم رو فرستاده براشون این دفعه. قندم و کلسترولم بالا بودن. دکترم میگه شاید دیابتی شدم. مامانم دیابتی شد منتها وقتی که ۵۰ سالش بود. خلاصه که تو ژنم بوده که بالاخره دیابتی بشم و وزنم جلو اندختهتش فکر کنم :)
۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه
۱۳۸۶ مهر ۱۸, چهارشنبه
آخ جووووووون
امروز آهنگهای Radiohead آلبوم جدید In Rainbows رو داونلود کرپم و دارم از هیجان میمیرم! اینا خداان! در عرض یه دقیقه همهی آهنگها اینجا بودن!!! فعلاً دارم دونه دونه گوش میدم و حالا بعداً میگم چه جوریه :) لینکشون رو از اینجا پیدا کردم، مرسی امیر :)
۱۳۸۶ مهر ۹, دوشنبه
مارکوپولو بازی!
این چند وقته حسابی سرمون شلوغ بوده :) جمعهی پیش که رفتیم کنسرتِ Muse تو ایرواین. این دومین بار بود که رفتم کنسرتشون. خیلی خیلی خوب بود. جای همهی Muse دوستان خالی بود حسابی :) با پیام کلی خندیدیم و حالا یه بار تعریف میکنم چرا!
چهارشنبه هم راه افتادیم به طرفِ شمال کالیفرنیا. همینطوری برای خودمون میرفتیم و شهر به شهر تصمیم میگرفتیم چکار کنیم. انداختیم تو اتوبانِ یک که از کنار اقیانوس و جنگلهای فراوان رد میشه. خیلی شبیهِ راه چالوس و به خصوص هزار چمه. انقدر پیچ پیچ زدیم که سرمون گیج میرفت! ۲ روز و نیم همینطور یه بند رفتیم و شبا تا ۱۱ رانندگی میکردیم و شب رو یه جا تو راه میخوابیدیم و دوباره صبح راه میافتادیم تو همون مسیرِ اقیانوس. کلی از راهِ خوشگلش عکس گرفتیم که گذاشتم تو فلیکر اگه خواستین ببینین.
توی راه نزدیکای سانتا باربارا رفتیم به یه شهری که معماریِ دانمارکی داره و خیلی معروفه به اسم Solvang. رفتیم شراب خواری و یاد گرفتن در مورد شراب. کماکان عاشق شراب سفید هستم به خصوص Pinot Gris. البته الآن از Syrah Rose هم خوشم اومد برای نوشیدن با شیرینیجات. کلی عکی هم از اونجا گرفتیم که بازم تو فلیکرن. از روی گُلدن گِیت هم رد شدیم بالاخره و خیلی کیف داد.
رفتیم تا دمِ مرز اُرِگان که ایالتِ شمالیِ کالیفرنیاست و دیگه دور زدیم و برگشتیم. همون نزدیکای مرز یه شهر هست به نامِ Klamath که پر از درختهای غولآسا و زیباست. اونجا رفتیم از وسط جنگل قدم زدیم به طرف بالای کوه. درختهایی بودن اونجا که عجیبترین درختهایی هستن که تو عمرتون میبینین. بعضیاشون از یه ریشه شروع میشدن و تبدیل به ۶ یا ۷ تا درخت جدا میشدن. درختهایی بودن که انقدر عظیم بودن که از توشون یه خونهی کامل درآورده بودن! سوار تله کابین شدیم و رفتیم از بالا به عظمت جنگل که کنار اقیانوس هم هست نگاه کردیم و کلی عکس گرفتیم!
راه برگشت رو دیگه از کوتاهترین راه اومدیم یه سر سان فرانسیسکو. جمعه شب بود که رسیدیم به خونهی جوانه و سرش خراب شدیم :) خونهی خیلی دوستداشتنی و گرمی داشت و خیلی خوش گذشت. اول نشستیم یه کم شراب و تنقلات خوردیم و بعدش رفتیم سان فرانسیسکو شبانهگردی. رفتیم یه کافیشاپ که پیشخدمتاش ماشالله منتظر بودن که برات استریپتیز کنن! اوه در ضمن داریم در مورد پیشخدمتهای پسر حرف میزنیم. پسرای گوگولیِ ایتالیاییِ شدیدا رمانتیک! البته یه کمی هیجانزده هم بودن و دیگه کار داشت به جاهای باریک میکشید که ما پاشدیم اومدیم بیرون! رفتیم خونه و یه قلیون اساسی درست کردیم. اسمِ توتونش Sex on the Beach بود و مثل اینکه ترکیبی بود که توتونفروش خودش درست کرده بود. هر چی بود خیلی خوب بود. کلی یادِ بچهها کردم؛ سامان جاده، آرش خاکپور، کامران، نیما عصیان، علیرضا دنتیست، پرستو، صنم و خیلی جای حمیدرضا و فرهاد خالی بود که دود تو صورتشون فوت کنیم و اونا با فانتا مست بشن :))
یادش به خیر...
خلاصه که جای همگی خالی خیلی خوش گذشت و حالا دوباره از فردا برم سر کار!
چهارشنبه هم راه افتادیم به طرفِ شمال کالیفرنیا. همینطوری برای خودمون میرفتیم و شهر به شهر تصمیم میگرفتیم چکار کنیم. انداختیم تو اتوبانِ یک که از کنار اقیانوس و جنگلهای فراوان رد میشه. خیلی شبیهِ راه چالوس و به خصوص هزار چمه. انقدر پیچ پیچ زدیم که سرمون گیج میرفت! ۲ روز و نیم همینطور یه بند رفتیم و شبا تا ۱۱ رانندگی میکردیم و شب رو یه جا تو راه میخوابیدیم و دوباره صبح راه میافتادیم تو همون مسیرِ اقیانوس. کلی از راهِ خوشگلش عکس گرفتیم که گذاشتم تو فلیکر اگه خواستین ببینین.
توی راه نزدیکای سانتا باربارا رفتیم به یه شهری که معماریِ دانمارکی داره و خیلی معروفه به اسم Solvang. رفتیم شراب خواری و یاد گرفتن در مورد شراب. کماکان عاشق شراب سفید هستم به خصوص Pinot Gris. البته الآن از Syrah Rose هم خوشم اومد برای نوشیدن با شیرینیجات. کلی عکی هم از اونجا گرفتیم که بازم تو فلیکرن. از روی گُلدن گِیت هم رد شدیم بالاخره و خیلی کیف داد.
رفتیم تا دمِ مرز اُرِگان که ایالتِ شمالیِ کالیفرنیاست و دیگه دور زدیم و برگشتیم. همون نزدیکای مرز یه شهر هست به نامِ Klamath که پر از درختهای غولآسا و زیباست. اونجا رفتیم از وسط جنگل قدم زدیم به طرف بالای کوه. درختهایی بودن اونجا که عجیبترین درختهایی هستن که تو عمرتون میبینین. بعضیاشون از یه ریشه شروع میشدن و تبدیل به ۶ یا ۷ تا درخت جدا میشدن. درختهایی بودن که انقدر عظیم بودن که از توشون یه خونهی کامل درآورده بودن! سوار تله کابین شدیم و رفتیم از بالا به عظمت جنگل که کنار اقیانوس هم هست نگاه کردیم و کلی عکس گرفتیم!
راه برگشت رو دیگه از کوتاهترین راه اومدیم یه سر سان فرانسیسکو. جمعه شب بود که رسیدیم به خونهی جوانه و سرش خراب شدیم :) خونهی خیلی دوستداشتنی و گرمی داشت و خیلی خوش گذشت. اول نشستیم یه کم شراب و تنقلات خوردیم و بعدش رفتیم سان فرانسیسکو شبانهگردی. رفتیم یه کافیشاپ که پیشخدمتاش ماشالله منتظر بودن که برات استریپتیز کنن! اوه در ضمن داریم در مورد پیشخدمتهای پسر حرف میزنیم. پسرای گوگولیِ ایتالیاییِ شدیدا رمانتیک! البته یه کمی هیجانزده هم بودن و دیگه کار داشت به جاهای باریک میکشید که ما پاشدیم اومدیم بیرون! رفتیم خونه و یه قلیون اساسی درست کردیم. اسمِ توتونش Sex on the Beach بود و مثل اینکه ترکیبی بود که توتونفروش خودش درست کرده بود. هر چی بود خیلی خوب بود. کلی یادِ بچهها کردم؛ سامان جاده، آرش خاکپور، کامران، نیما عصیان، علیرضا دنتیست، پرستو، صنم و خیلی جای حمیدرضا و فرهاد خالی بود که دود تو صورتشون فوت کنیم و اونا با فانتا مست بشن :))
یادش به خیر...
خلاصه که جای همگی خالی خیلی خوش گذشت و حالا دوباره از فردا برم سر کار!
اشتراک در:
پستها (Atom)