خب اينم از زن ايراني و حرفايي که من مي خواستم بزنم اما وقت نکردم و يه جورايي دلم هم نمي خواست بزنم، آخه مردم وکيل وصي که نمي خوان! يادمه سر اون موضوع همجنس بازي و غوغايي که سرش به پا شد چقدر حرص خوردم و چرت و پرت شنيدم. جالب اينجاست که همون کسي که اون بار هر چي از دهنش در اومد به من گفته بود به حدي که من قاطي کردم و دوباره خفه خون گرفته بودم، اين دفعه هم ماشالله خوب گرد و خاک به پا کرده! اين دفعه نه تو وبلاگ خودش بلکه تو نظر خواهي وبلاگ يکي ديگه!! اي بابا، عجب ماجراييست اين احساس برتري فوق بشري بعضيها! اين احساس که امر مشتبه ميشه که بابا من اين همه کتاب خوندم و براي خودم يه پا روشنفکر و خدا هستم اين جغله ها ديگه چي ميگن؟
آره والله ماها ديگه چي مي گيم؟ حالا بيخودي جمع هم نبندم، من چي مي گم؟ مني که الآن ديگه حدودا ۲ ساله کتاب نمي تونم بخونم. مني که بسکه از ۱۲ سالگي کتاب خوندم و خوندم و خوندم در ۲۲ سالگي کتاب زده شدم و فقط بر طبق عادت هي کتاب مي خرم و مي خرم و مي خرم و ... تمام اتاقم و کمدم و پشت پنجره ام و انباري پايين خونمون پر از کتاب هاييه که نو و تميز و خوشگلن. چند وقت به چند وقت گرد گيريشون مي کنم. چند وقت به چند وقت يکيشون رو مي گيرم دستم و بعد به خودم مي گم که چي؟ گيريم اينم در عرض يک شبانه روز خوندي و کلي هم کف کردي، آخرش که چي؟ من به خدا ديگه چيزي ندارم که بگم.
متاسفانه آدمهايي تو اين دنيا هستن که يه سري خصوصيات خيلي خوب دارن و کلي اطلاعات و دانش، ولي انقدر درگير خودشونن که وقتي دهنشون رو باز مي کنن يا قلم به دست مي گيرن به جاي اينکه چيزي به من و شما اضافه کنن فقط حال مي گيرن!! به حدي که دلت مي خواد اين دفعه اگر ديديشون بهشون بگي اي بابا عزيزدلم، هيجاناتت رو کنترل کن!
در هر حال حالا که سر و صداها خوابيده خواستم فقط بگم که به نظر من اينا همه حرفن و هر تغييري اگر قراره ايجاد بشه بايد بسترش، چه فرهنگي چه ديني چه اجتماعي، فراهم بشه.
از نظر من فمينيسم بيخوده! همونطوري که شوونيسم محکومه. هر دو تا سر و ته يه کرباسن. هر چي هم بيشتر بهشون گير بديم و بخوايم يا اين باشيم يا اون، اوضاع بدتر ميشه. هر چي زنها رگ فمينيسمشون بيشتر قلمبه بشه، بيشتر نشون ميدن که ضعيفن و چقدر احتياج دارن که از اين موضع ضعف بيآن بيرون. به جاي اين کارا اگر با عمل، همون طوري که داره پيش ميره ادامه بدن نتيجه خيلي بهتر خواهد بود. الآن دانشگاهاست که داره بيشتر و بيشتر ميآد دست دخترا بدون اينکه کسي از قبل اين موضوع رو تو بوق کرده باشه يا تبليغش کرده باشه يا تو سايت ها و مجله هاي آنچناني در موردش قلم فرسايي کرده باشه و کم کم داره همين اتفاق توي شرکتها و اداره ها ميوفته. در عمل هر کاري که احساس مي کنيم قادريم انجام ميديم و نه مي کنيمش تو بوق و نه زيادي هيجان زده مي شيم.
گاماس گاماس دوستان، گاماس گاماس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر