کسري موحد. کلاغ سياه. دروغ چرا؟ تا حالا وبلاگش رو نخونده بودم. يعني يه دو سه بار رفتم توش ولي اون موقعي بود که هيچ وبلاگي نمي خوندم، که البته کماکان تقريبا ادامه داره، و نتونستم هيچي بخونم و بستمش و اومدم بيرون. فقط يادمه که بيشتر يا شايدم همه پست هاش رو با آهاي ملت! شروع مي کرد.يکي از معدود دفعاتي هم که آهو خوندم اون نوشته بود که به نظرم خيلي بامزه اومد. با خودم گفتم يادم باشه برم اين دفعه ديگه حتما وبلاگش رو بخونم. يادم موند اما پرشين بلاگ لعنتي پريد و کلاغ هم پريد. عجب تصادفي.
از مرده پرستي بدم ميآد. الآنم نمي خوام اينجا بگم آي من دارم از غصه مي ميرم و چه حيف و واي اين چرا خودشو کشت و اين حرفا، اتفاقا دلم مي خواست نصف جربزه اونو داشتم که منم مي پريدم اما اصولا آدم بي جربزه و بي بال و پري هستم من. بگذريم. مطمئنم که الآن اون حالش خيلي بهتر از منه، خوش به حالش.
مثل اينکه همه منتظر بودن من يه اشاره اي به اخلاقم بکنم! دوستان شرمنده ام کردين واقعا. يکي از دوستان خيلي لطف داشتن:
آره اتفاقا منم مي خواستم بگم با توجه به نوشته هات وقتي يه شخصي تو خيابون مي بينم که خصوصيات ظاهريش بهت مي خوره همش منتظرم بزنه تو گوشم!!!!
تو کافي نت نيما بودم که اينو خوندم:
ـ نيما؟
ـ بله؟
ـ تو هم قبل از اينکه من رو ببيني فکر مي کردي اگه ببينيم تو خيابون، مي زنم تو گوشت؟
ـ خب راستشو بخواي آره! البته بعدش که ديدمت گفتم نه بابا اينکه از خودمونه!!
ـ دستت درد نکنه!
يکي از دوستان مي خواست بيآد و برام يه سي دي بيآره:
ـ لطفا يه چاقو با خودت بيآر براي من!
اين اظهارات لطف بي پايان شما من رو واقعا هيجان زده و شرمنده مي کنه والله!
خب البته اين اخلاقت دست خودت نيست و کلا آدم مهاجم و خشني هستي! سلطه جو و وحشي که البته خيلي هم جالبه!
وحشي؟؟ خشن؟؟ هر کي ندونه خيال مي کنه من مثلا در مورد قتل و غارت و بکش بکش تو وبلاگم نوشتم! استغفرالله، شيطونه ميگه ... اي بابا شيطون هم که رفته پشت مامانش قايم شده، مي ترسه باهام حرف بزنه، آخه مي ترسه بزنم تو دهنش!!
خب انقدر الآن خوش اخلاقم شماها هم هر چي دلتون مي خواد بهم مي گين ديگه؟ باشه. از اون جايي که خيلي دختر خوب و مهربونيم با سعه صدر از همتون مي گذرم و مي بخشمتون اما اين کارا آخر عاقبت نداره به خدا. دل دختر مردم رو ميشکونين اينطوري :((
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر