۱۳۸۱ مهر ۲۰, شنبه

چند تا فيلم ديدم، واقعا

چند تا فيلم ديدم، واقعا عجيبه نه؟ البته بماند که حدود ۱۰ تا فيلم رو هاردم ريختم که فکر کنم طي قرون آينده برم سراغشون. اونم چه فيلمهايي!! Road to Perdition, Minority report, Vanilla Sky, Life in a house, changing Lanes, ...
همينطور داشت به تعدادشون به طور تصاعدي اضافه مي شد پس شروع کردم به فيلم ديدن دوباره. منتها الآن همون فيلمهايي که هفتگي ميگيرم رو مي بينم و نوبت اين بيچاره ها کي برسه خدا داند!

The Blackout
Matthew Modine, Claudia Schiffer, Dennis Hopper
Director: Abel Ferrera

داستان يک هنرپيشه موفق سينما که در مشروب و مواد مخدر غرق شده و اصلا حواسش نيست داره چکار ميکنه. يه بار که حواسش سرجاست متوجه ميشه که وقتي دوست دخترش پاي تلفن بهش گفته بوده که حامله است چون مست و نشئه بوده هر چي از دهنش دراومده بهش گفته و بعد هم گفته برو بچه رو کورتاژ کن. حالا که مي فهمه چکار کرده ديوونه ميشه و دوست دخترش هم ترکش مي کنه. فيلم نشون ميده که وقتي معروفي و پولدار چقدر همه چيز فراهمه که تا خرخره تو کثافت فرو بري و چقدر اطرافيانت در اين راه با کمال ميل کمکت مي کنن! به طوري که ديگه حتي وقتي شانس يه زندگي نرمال با يه دختر نرمال که عاشقته رو هم داري نمي توني تحملش کني.
موسيقي فيلم و فيلم برداريش رو دوست داشتم،‌ دنيس هاپر هم نقشش رو عالي بازي کرد.

Signs
Mel Gibson, Joaquin Phoenix, Rory Culkin
director: M. Night Shyamalan

فيلم به اين مزخرفي تو عمرم نديده بودم! خب البته اين که غلوه، خيلي بدتر از اين هم ديده بودم اما اين يکي واقعا لوس بود. اصلا به نظر من وقتي يه فيلمي مثل E.T. و يه سريالي مثل X-files درست ميشه ديگه ساختن يه چنين فيلم مسخره اي چه معني داره؟؟ يعني واقعا تهيه کننده نفهميده چه گندي زده؟؟ ماجراي حمله يه عده آدم فضايي عجيب غريب به زمينه که آثاري از خودشون در مزارع و بيابان هاي مختلف به جا ميذارن و بعد هم يهو هوس مي کنن بيآن مردم رو بکشن! اين وسط مل گيبسون در نهايت حماقت قبول کرده نقش يه کشيش از دين برگشته رو بازي کنه که بعد از مرگ زنش ديگه حاضر نيست حتي يک ثانيه از زندگيش رو حروم دعا کردن بکنه، حتي وقتي آدم فضايي ها دارن ميآن!!
در يک کلمه: افتضاح!

يه فيلم هم از آنجلينا جولي ديدم که اسم کارگردانش رو يادم نمياد ولي اسم فيلم بود زندگي يا يه چيزي تو همين مايه ها life or something like that ! ماجراي يه زن خبرنگار موفق که خيلي هم خوشگله و درآينده يه کار خيلي خوب در انتظارشه. اما يه روز در حين ضبط يه برنامه يه پيشگوي خياباني بهش ميگه که همون هفته ميميره و همين باعث ميشه که تمام اولويت هاي زندگيش عوض شه و عروسي کنه و نره سراغ اون کار خيلي مهم تو يه شهر ديگه و در عوض بمونه خونه، شوهر کنه و بچه دار شه! به به خوراک فمينيستها که همچين کارگردان رو گير بيآرن و خوب توجيهش کنن!!

الآن ديگه مخم ياري نمي کنه بقيه شونو بگم. باشه براي بعد.

راستي ديدين وبلاگم چه خوشگل شده؟ آدم يه همکار هنرمند مثل اين آقا داشته باشه که حاضر باشه لطف کنه و وقتش رو بذاره، واقعا خوش شانسيه. مرسي آقاي مهندس عزيز براي وقتت و طراحي قشنگت :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر