۱۳۸۴ بهمن ۳, دوشنبه

دومین پست بی‌ربط

اينو ديروز نوشتم اما نرسيدم خيلي کاملش کنم و فکر مي‌کنم همين قدرم کافيه!

خيلی خب بالاخره شد که بشینم پای کامپیوتر یه کم. پیام رفته خرید و آشپزیِ روز یکشنبه رو هم کردم و جای شما خالی خورشت قیمه‌بادمجون داریم. پیشو هم رفته دمِ درِ بالکون‌مون و داره با گربه‌ی همسایه بغلی اختلاط می‌کنه و شد که یه کم وبلاگ بنویسم.

عجب بزن و بکشی بوده در این وبلاگستان طبق معمول. یکی به یکی دیگه فحش داده و تهمت زده و یه عده ریختن سرش که خفه. یکی دیگه هی در مورد ماتحتی‌جات می‌نویسه و بقیه رو عصبانی کرده و چند نفر هم طرفداریش رو می‌کنن. خود من به شخصه فکر می‌کنم اگه نوشته‌ای رو به هر دلیلی که برای خودمون مهمه دوست نداریم فقط کافیه که دیگه نریم سراغش و لی فکر نمی‌کنم بشه به بقیه گفت که چيزی يا طوری ننویسن چون ما خوش‌مون نمی‌آد. چیزی که هست به نظر من این هیچ ربطی به اون شخص نوعی نداره، فقط کافیه اینو قبول داشته باشیم که هر کسی مختاره که بنویسه و بحث‌هایی که به نظرش مهمند رو بکنه با زبانی که مناسب می‌دونه و دلیلی براش داره و ما اگه دوست نداریم یا نمیپسندیم کافیه که دیگه نخونیم.

نگرانی از اینکه نوشته‌های یه نفر ممکنه آبروی یه قشر رو ببره هم بیهوده است، شدیدتر از اینا هم بوده و چیزی نشده. چه زن و چه مرد هر کسی خودش می‌دونه که می‌خواد چه تصویری از خودش به نمایش بذاره منتها گاهی اون تصویر درست منتقل نمی‌شه و خواننده‌ها فکرهای بدبد می‌کنن. در هر حال چون خودم هم سابقه‌ی فحش خوردن و ناسزا و نقد‌های تند شنیدن رو دارم می‌دونم که گاهی در حق آدم بی‌انصافی می‌شه.

در هر حال مختاریم که بخونیم و نخونیم مگه نه؟ ولی فکر نکنم مختار باشیم اختیار نوشتن بقیه رو بگیریم ازشون، مگه نه؟‌
ای کاش کمتر با هم می‌جنگیدیم و به هم می‌توپیدیم و در عوض یه فکری به حال وضع کشورمون می‌کردیم که من نگرانم داره کم‌کم به جنگ کشیده می‌شه.



چند تا پست بی ربط

می‌خوام چند تا پست بی‌ربط بنویسم امروز.

اول از همه این سرود ملی ایران در دوران قاجار رو شنیدین؟ چقدر قشنگه! کاش دوباره همین می‌شد!

اينو دکتر زماني تو يه ايميلي فرستاده بودن و اين چند خط هم توش بود:

اولين سرود ملي ايران مربوط به دوره قاجار ساخته موسيو لومر فرانسوي (موسيقي‌دان نظامي اعزامي به ايران در دوره قاجار. اين سرود براي پيانو نوشته شده و يك بار به هنگام ورود مظفرالدين شاه قاجار و در حضور وي در پاريس اجرا گرديد و اجراي آن توسط اركستر ملل اولين اجراي رسمي و اركسترال آن است كه به پيشنهاد رهبر اركستر در دوره حاضر ترانه اي براي آن توسط بيژن ترقي سروده شد.) به همراه خواننده در دهم و يازدهم مهرماه ۸۴ در تالار وحدت اجرا گرديد.

۱۳۸۴ دی ۱۸, یکشنبه

گروه چ.س.م.خ*

خب الآن باید برم بخوابم اما چون بعد از مدت‌ها حمیدرضا رو دیدم و دلم نیومد قبل از خواب باهاش یه گپی نزنم. دلم برای بچه‌ها تو ایران تنگ شده گرچه خیلی بی‌معرفتن و فکر کنم به غیر از احسان هیچ‌کس این مدت نگفته خرت به چند من! بگذریم به هر حال مردم سرشون شلوغه!

حالا اصلاً چرا دارم اینو می‌نویسم در حال گپ زدن با حمیدرضا اینه که بگم برین این مطالب حمیدرضا تو ایران‌جمعه رو پیدا کنین و حتماً بخونین وگرنه از دستتون رفته! مخصوصاً اگه خسرو و امیر قادری و اینا می‌شناسین که خیلی می‌خندین و کیف می‌کنین :)) اینا یه سری مطالبن دنباله‌دارن که تو ایران‌جمعه چاپ می‌شه، از دست ندین‌شون!

خب من برم بخوابم فعلاً!
شب به خیر!

اوه راستی نیک‌آهنگ جان ما خودمون مخلص دیوید جان هستیم! تازه این مطلب رو دیدم. یاد اون مصاحبه‌ی کذایی به خیر‌:))) و اون کاریکاتوری که از ما به عنوان کرم کشیده بودین :)) خلاصه که دیوید گیلمور خیـــــــــــــــــــــــــــلی خوبه!

دوباره شب به خیر.

*اسمی که حمیدرضا روی گروه چهار نفره‌ی خسرو و رفقا گذاشته :))
پي‌نوشت ۱: بابا واکنشات!! خب مثل اينکه من اشتباه کردم و مانا بوده که اين اسم خدا رو انتخاب کرده براي بروبکس!

پي‌نوشت ۲: اين مطالب رو از اولش حميدرضا برام می‌فرستاد اما الآن بالاخره همت کردم و در موردش نوشتم و مطمئنم که خیلی‌ها هم هنوز نخوندن و حالا باعث می‌شه که برن و لذت ببرن.

خب فعلاً همین!