۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

کمی روزمره‌گی

امروز رو مرخصی گرفتم چون فکر می‌کنم آدم روز تولدش نباید کار کنه! در عوض حیوونی پیام از ظهر تا عصر کلاس داره! منم که خونه موندم و تنبلی دارم می‌کنم و هیچ کار مفیدی نمی‌کنم! از صبح تا حالا فقط نشستم تنیس نگاه کردم و تو اینترنت این‌ور اون‌ور سر زدم! تنبلی بد دردیه! حتما عصری می‌رم ورزش. با اینکه الآن به خاطر وزن بالام ورزش کردن درد داره ولی هنوز دوست دارم برم ورزش.

اون روز با پیام بعد از ورزش عادی‌مون رو تردمیل و دوچرخه و این حرفا رفتیم کلاس پیلاتیز (Pilates). از هر حرکتی که مربی انجام می‌داد ما از پسِ دو سه تاش برمی‌اومدیم! اما در عوض کلی عرق‌مون رو درآورد و نشون داد که چقدر از نظر بدنی باید کار کنیم! من که تا همین دیروز همه جام درد می‌کرد! پیام هر وقت می‌خندید می‌گفت آخ منو نخندون پیلاتیزم در می‌کنه :))

خلاصه که با این اشتراکی که در ورزشگاهِ محل داریم تمامِ کلاساش برامون مجانیه و واقعا این‌جور کلاسا تاثیرشون از فقط راه رفتن رو ترد میل برای من همیشه بیشتر بوده! خلاصه که می‌خوایم ادامه بدیم :)

تولدم هم خوب بوده تا حالا! پیام که بهم چند تا گزینه داد برای هدیه! ماساژ یا کازینو! آخه می‌دونه من دوست دارم ورق بازی! منم کازینو رو انتخاب کردم چون هیجانش بیشتره! در ضمن خیلی خوشم نمی‌آد کسی بهم دست بزنه!

راستی من یه سوال دارم از مقیمانِ ایران. آیا در ایران اَوکادُ هست؟ avocado