۱۳۸۴ آذر ۹, چهارشنبه

موسیقی هم موسیقی ایرونی!

دارم آهنگ‌ها رو دونه دونه گوش می‌کنم. فعلاً که از چیزی آنچنان خوشم نیومده تا حالا ببینیم چی می‌شه. اما برین حتماً گوش بدین. مطمئنم که باورتون نمی‌شه که تو ایران هم انقدر خوب آهنگ می‌سازن و می‌زنن. مممم اول این آهنگ The pavement, Hamen که خیلی خوبه... یوهو عجب سولوی داره این!! گیتاردوستا بدویین!! بسی دل‌انگیز بود :) خب دیگه فعلاً چیزی نمی‌گم اما جداً برین گوش کنین اگه اهل موسیقی هستین.

*****



اول دسامبر روز ایدزه و پیرو همون کاری که با کارگاه آموزشی یونیسف شروع شد و متاسفانه من با دور شدن از ایران دیگه نتونستم دنبالش رو بگیرم، کارای زیادی انجام شده و یکی از فعال‌ترین اعضا دکتر امید زمانیه و لطف می‌کنه ای‌میل‌ها رو برای من هم می‌فرسته. یه مطلب جالب و مهمی تنظیم کرده بود و ازش اجازه گرفتم که کم‌کم بذارمش تو وبلاگم. فکر کنم نزدیک شدن روز ایدز و زیاد شدن روز به روز این بیماری در ایران دلایل خوبی باشن که این کار رو شروع کنم. قرار شده که یه ویرایش نهایی بکنن همه چیز رو بعد دیگه شروع می‌کنیم. نظرتون چیه در مورد این کار؟

۱۳۸۴ آذر ۴, جمعه

پیشو و مانیتور 19 اینچ

اول از همه برین جیگرکم رو ببینین :)

pishoolak.jpg


*****

وای خدای من! امروز روزِ بعد از شکرگزاریه و معروفه به خاطر حراجای عجیب غریبش. امروز ما هم یه مانیتور خدااااا خریدیم به یه قیمتِ خیلی خوب. flat screen و ۱۹ اینچ. مانیتور قبلیمون فاجعه بود و من نصف چیزا رو سیاه می‌دیدم. اصلا تنظیم نبود و بلد هم نبودم چکارش کنم. این رو که وصل کردم تازه برای اولین بار دیدم وبلاگم چقدر طرحش خوشگله :)))))

نشستم تمام عکسایی که داشتم رو دوباره نگاه کردم و واقعاً لذت بردم. پیشنهاد می‌کنم سیستم خوب هم ندارین برین مانیتور خوب بخرین دنیا شکلش عوض می‌شه :))

*****

یکی از خوبی‌های این کار جدید اینه که روزهای تعطیلِ خوبی با حقوق داره :) روز شکرگزاری و فرداش تعطیله که با شنبه و یکشنبه می‌شه ۴ روز پشت سر هم! من دارم از تنبلی لذت وافری می‌برم!! البته حیوونی پیام فقط دیروز رو تعطیل بود و در عوض به خاطر همون حراجا که گفتم از ۴ صبح رفته سر کار و الآن که ۱۲ نصف شبه هنوز کارش تموم نشده :(( این کار Retail واقعاً فجیع‌ترین کار در امریکاست. علناً کارمنداشون رو استثمار می‌کنن به خدا! البته کلاً اینجا بهتره همت کنی و ریسک کنی و کار خودت رو داشته باشی تا اینکه برای کسِ دیگه‌ای کار کنی. اصلاً پولی که دربیآری قابل مقایسه نیست. اما حالا تا موقعی که ما بتونیم این کار رو بکنیم مونده. برامون دعا کنین :)


۱۳۸۴ آبان ۲۹, یکشنبه

خورشید در باد!

اول از همه تولد صنم جونم مبارکه :* امسال سومین سالیه که تو طولِ دوستیِ طولانی‌مون تولدامون رو با هم نیستیم. هیچ‌وقت یادم نمی‌ره تولدای باحالی که می‌گرفتیم و چقدر می‌خندیدیم. دورانِ جالبی بود هم خیلی با هم دوست بودیم هم همیشه دعوا می کردیم :)) کلاً آدم تقریباً سنتی و محافظه‌کارتری هستم تا صنم و یه کم هم اخلاق‌گرا و به قول معروف مامان‌بزرگم! بیچاره صنم چیزای مختلفی رو از من قایم می‌کرد که دوستی‌مون ادامه پیدا کنه یا اینکه فکر کنم از من خجالت می‌کشید برای چیزایی که اصلاً الآن فکر می‌کنم نباید اینطور می‌بود. اما خب هر آدمی یه اشکالایی داره دیگه و منم تو یه چیزایی عقایدِ سفت و سختی داشتم. به هر حال اینکه کسی بتونه اخلاق عجیب غریب منو تحمل کنه و سال‌ها با تمامِ سخت‌گیری‌هام کنار بیآد باید واقعاً صبور باشه با یه دوستیِ واقعی، مگه نه؟

این عکس هم پارسال توی اون جاده‌ی فوق‌العاده خوشگل بین سان‌فرانسیسکو و لس آنجلس ازش گرفتم و گفتم به یاد اون سفر باحال بذارمش اینجا. :)

sanambday.jpg


فکر کنم اسم ُخورشید در بادّ مناسبش باشه :)) صنم جونمی تولدت خیلی خیلی مبارکه و امیدوارم بازم بتونم برات تولد یواشکی بگیرم و کلی بزنیم و برقصیم :*

*****

خب پریشب رفتیم هری پاتر رو در همون شب اول دیدیم. اولین باری بود که کتابش رو قبلش خونده بودم. می‌دونم نظر خیلی‌ها ممکنه فرق کنه اما به نظر من یه جوری بود! احساس می‌کردم که دارم یه فیلم توی تلویزیون ایران نگاه می‌کنم که ناشیانه سانسور شده! منظورم اینه که کتاب انقدر قشنگ و ماهرانه نوشته شده که انگار تو فیلم قلع و قمعش کردن! می‌دونم که کتاب خیلی طولانیه و برای اینکه فیلمش کنن باید سر و تهش رو یه جوری بزنن اما فکر کنم بهتر از این می‌شد این کار رو انجام داد! نمی‌دونم شاید هم فقط به خاطر اینکه این دفعه کتاب رو خوندم اینطوری شدم! دفعه‌های قبلی لابد نمی‌دونستم ماجرا چیه و همون قدری که فیلم نشون می‌داده کافی بوده!

خلاصه براساس همین نتایج رفتم اولین کتابش رو گرفتم از کتابخونه‌ی شهرمون که ببینم اصلاً ماجرا چی بوده!

*****

این آهنگ رو با کلیپش که نگاه کردم تازه خوشم اومد ازش. با اینکه شدیداً رفیق‌مون عشقِ مارک نافلره و یه جورایی کمبودِ اصالت داره موسیقی‌شون اما به هر حال جالب نوشته و خوب اجرا کرده :) شاید کم کم هم بتونه صدای خودش رو هم پیدا کنه و به قول اینجایی‌ها original بشه. البته مطمئنن یکی از دلایلی که ازش خوشم اومد به خاطر اینه که یاد مارک نافلر افتادم :)) خلاصه که امیدوارم که کارشون رو ادامه بدن و بهتر و بهتر بشن.

*****

تو طول هفته که اصلاً نمی‌آم آن‌لاین و دیگه یکشنبه‌ها خودم رو خفه می‌کنم!! خبرا رو به منم بدین چونکه اصلاً نمی‌رسم آن‌لاین اینور اونور برم دیگه، مرسی :)




۱۳۸۴ آبان ۲۴, سه‌شنبه

دعای نیمه شب!

می‌دونم که خوب می‌شه، نگران نباش. حالتِ فوق‌العاده افتضاحیه که دور باشی از عزیزان و اونا عمل کنن یا حالشون خوش نباشه. خیلی حالِ مزخرفیه...

***

وقتی تو راهِ رفتن سر کار آلبوم Animals و مخصوصاً آهنگ Dogs رو گوش می‌کنی، همه‌ی ادا اطوارای رییست برات مفهوم پیدا می‌کنه.

***

این هری پاتر هم که کرمش دیگه افتاده و بدبخت شدم! دیشب کتابِ همین فیلمی که داره در می‌آد رو تموم کردم و به نظرم فوق‌العاده بود!!! خیـــــــــــــــــــلی بهتر از اون آخریه بود بابا!! کتاب ششمی (سوتی بودا!) اولین کتابی بود که خوندم! از اونجایی که همیشه از ته می‌آم سر، و حالا دارم بقیه رو می‌خونم. واقعاً قلمِ قشنگی داره، نوش جونش جایزه‌هایی که برده :)

***

نصفه شبی دارم از خستگی می‌میرم نمی‌دونم وبلاگ نوشتنم دیگه چی بود!!! شب به خیر! راستی چه خبرا؟!

۱۳۸۴ آبان ۱۵, یکشنبه

Happy Birthday my love :X

دیشب تولد پیام بود و دومین تولدی بود که با هم بودیم. برای یه جشن کوچولوی خانوادگی که ئوست داشتم خیلی بهتر برگزار کنم همش دوییدم و آخرم نرسیدم خودم آشپزی کنم و شام رفتیم بیرون اما در عوض خیلی خوش گذشت.
تولدت بازم مبارک پیام جونم :*

کار هم خوبه دارم کم کم عادت می‌کنم و یاد می‌گیرم. رییسم یه نمه عصبی و زیادی سخت‌گیره در مورد بعضی چیزا اما در کل بد نیست. گفتم یه چهار کلمه اینجا بنویسم گرد و خاکش رو بتکونم :) وای خیلی وقت بود کار تمام وقت نکرده بودم و دوباره یادم اومد که وقتی ایران هم کار تمام وقت داشتم چقدر به هیچ کاری نمی‌رسیدم و فقط می‌دوییدم!! حالا باز ابنجا خوبه که ۵ روز کار می‌کنم و شنبه و یکشنبه تعطیلم و اقلاً به یه سری از کارام می‌رسم!
خب شماها چه خبرا؟