۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

فردا روز دیگریست

خب فردا داره هی نزدیک تر و نزدیک تر می شه. فکر می کنم مثل بقیه عمل هام با خون سردی برم تو و بیآم بیرون. شایدم یهو قاط بزنمو فرار کنم ا خونه ها ها ها ها
قیافه دکتر دیدنیه اون موقع. شایدم برم تا تو اتاق عمل و بعد یهم بگم نظرم رو عوض کردم بزارین من برم!

خلاصه که افکارم قرو قاطیه.
خدا به خیر بگذرونه.
امروز آخرین روزیه که من می تونستم یه سری غذاها رو بخورم و جالبیش اینه که اصلا اشتها نداشتم.

امروز 28 آگوست 303 پوند.

۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

دو روز به عمل

بیست و نهم آگوست روزیه که تمام زندگی من زیر و رو خواهد شد. یا می میرم یا از اتاق عمل با کلی درد می آم بیرون و آرزو می کنم که کاشکی مرده بودم! در هر صورت کاریه که باید انجام شه وگرنه من بیشتر 40 یا 50 سال بیشتر عمر نمی کنم با این وزن و دیابت و کلسترول بالا.

این عمل خطرناکه اما در عوض بعدش قراره دیابتم خوب بشه. زندگی برام خیلی عوض خواهد شد. یه تعد و اراده ای می خواهد که امیدوارکم داشته باشم. از امروز سعی می کنم روزانه بنویسم چه خبره.
امروز وزنم 300 روز 27 آگوست 2011.
حالا ببینیم چی می شه.