۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

دات یو اس

خب من دیگه حسابی امریکایی شدم و دیگه اینجا هم دات یو اس شد به جای دات کام. ماجرا اینه که فکر می کردم اتوماتیک تمدید می شه دات کامم که نشد و حالا این یکی رو گرفتم. اینم برای خودش عالمیه. چون تقریبا هیچ کس نمی دونه من اینجام. فقط به دوستای نزدیک یه ندایی دادم.
الآن چند ساله که ما اولین وبلاگ نویس ها شروع کردیم؟ خورشید و دنتیست و ندا و امیر قویدل و امیر حسابدار و حسین درخشان ... بقیه رو هم الآن دیگه یادم نمی آد. ده سال بیشتره و انگار همین دیروز بود که رفتم اولین جلسه دیدار وبلاگی.
یادش به خیر. به هر حال این هم یه دوره ای از زندگی مون بود که گذشت و تو زندگی خیلی هامون نقش خیلی بزرگی داشت. فکر کنم بیشترمون زندگی فعلی مون با اونچه قبل وبلاگ بود فرق کرده. در مورد من که خیلی خیلی فرق کرده.
حالا هم فرق می کنه با اون موقع که اول وبلاگ رو شروع کردم. از نزدیک ترین دوستم خیلی دور شدم. مامانم رو از دست دادم. از خواهرم خیلی دورم. یه دوست و همراه خیلی خوب پیدا کردم که با هم زندگی مون رو می سازیم.
دیگه خیلی اینجا نمی نویسم چون دیگه فقط زندگی من نیست که میآد رو وب و من حق ندارم زندگی شخص دیگه ای رو به معرض عموم بکشم. به هر حال اینها همه انتخاب هایی هست که می کنیم، یه جورایی مثل بده بستون می مونه. آزادی های شخصی و بی خیالی رو تا حدی از دست می دی اما در عوض یه یار غار به دست میآری :)
در هر حال همیشه خواهم اومد اینجا. نوشتن رو همیشه دوست داشتم و وقتی که بچه بودم و هر کسی می پرسید بزرگ شدی می خوای چه کاره بشی، جواب می دادم که می خوام نویسنده بشم. شاید هیچ وقت نویسنده به معنای واژه نشم ولی اقلا برای دل خودم که می تونم بنویسم اینجا، مگه نه؟