۱۳۸۵ مرداد ۳, سه‌شنبه

The ultimate rock concert

جمعه‌ی هفته‌ی پیش رفتیم کنسرتِ Muse و وقتی رسیدیم هنوز سالن خیلی پر نشده بود و با پیام کلی خوشحال شدیم که می‌تونیم مثل کنسرت Radiohead بریم جلو و نزدیک سِن. این شوهای هارد راک رو دیدین که معمولاً ‌خبری از صندلی مندلی نیست و مردم همه سرپا توی یه محیطِ بزرگن و جلوی سِن هم که خدا به نظر می‌رسه. اوه راستی دیدین که مردم می‌پرن رو سرِ بقیه و رو دست‌ها می‌رن این‌ور اون‌ور؟ هه هه! من همیشه عشق راک بودم و هستم و دلم می‌خواست برم یه کنسرتِ اساسی این تیپی. همه عین بچه‌ی آدم وایساده بودن که بالاخره با یه ساعت و نیم تاخیر رفقا اومدن رو سِن!

وای خدای من فکر نمی‌کنم تا به حال تو عمرم انقدر لمس شده بودم!!! یهو با یه موجِ جمعیتی که هیچ کنترلی روش نداشتیم پرت شدیم به طرف جلو. یه خوبیی که داشت این بود که دیگه ورِ دلِ متیو بلامی جان بودیم! منتها یه چیزی که تو شوها معلوم نیست اینه که یه مشت آدمِ هیجان‌زده شروع می‌کنن اونجا کتک زدنِ هر کی که دور ورشونه! حالا دو راه می‌مونه یا تو هم می‌زنی به رگِ روانیت و همه رو قلع و قمع می‌کنی و می‌مونی اون جلو یا اینکه می‌بینی داری می‌میری و از خیرِ روی ماهِ متیو جان می‌گذری و جونت رو نجات می‌دی! وضعیت مثل یه ساندویچِ انسانی بود که یهو بندازنش تو میکسر!!!

من که نمی‌دونستم هیجانات انقدر بالا می‌زنه و از همه جا بی‌خبر برای خودم دمپایی لاانگشتی پوشیده بودم که خیرِ سرم خنک بمونم! خدا نصیبِ گرگِ بیابون نکنه لگدهایی که پایِ فلک‌زده‌ی من نوشِ جان کرد! یه پسره بود که از عقب یهو اومد و محکم و از قصد خودش رو می‌کبوند به همه! من نمی‌فهمم این بخش از رفتار ایشون چه ربطی به لذت بردن از موسیقی داشت اما خب لابد آدم‌ها به طرق مختلف علایق‌شون رو نشون می‌دن! وقتی همه به هم کمپرس شدیم یه دختره پشتِ من بود که احساس می‌کردم هر لحظه ممکنه استخونِ لگنش کمرِ منو سوراخ کنه. اونم به خیالِ‌خودش می‌خواست منو دلداری بده، درِ گوشم گفت وای ببخشید اما تقصیرِ‌من نیست. اقلاً پسر نیستم!!!

خلاصه که چسبیدم به پیام و تو گوشش داد زدم تو رو خدا برو برو عقب! همه داشتن هول می‌دادن بیآن جلو و ما داشتیم در می‌رفتیم، یه زنِ هم به من چسبید و گفت لطفاً منم ببرین! رسیدیم عقب‌تر که مردمِ متمدن عین آدم وایساده بودن و کلی برای خودمون حال کردیم و با آهنگهای خدا رقصیدیم. درسته که ور دلِ متیو جون نبودیم اما اقلا زنده موندیم!

تیکه های آدمیت

خب بالاخره این ام تی با کامپیوترمون آشتی کرد! کلی حرف دارم!

اول از همه این آلبومِ آخرِ Muse رو حتماً گوش کنین. مخصوصاً این آهنگ رو.

اون جایی که می‌گه:







 













Corrupt, you corrupt,
Bring corruption to all that you touch.
Hold, you’ll behold,
And behold and for all that you’ve done.

And Spell, cast a spell,
Cast a spell on the country you run
.

And risk, you will risk,
You will risk all their lives and their souls.

And burn, you will burn,
You will burn in hell, yeah you’ll burn in hell.
You’ll burn in hell, yeah you’ll burn in hell for your sins.


اصلاً همه‌ی آهنگ خداست!

Our freedom is consuming itself,
What we will become is contrary to what we want
Take a bow.

Death, you bring death and destruction to all that you touch.

Pay, you must pay
You must pay for your crimes against the earth.


Hex, feed the hex
Feed the hex on the country you love

Beg, you will beg
You will beg for their lives and their souls.

Yeah,
Burn, you will burn,
You will burn in hell, yeah you’ll burn in hell,
You’ll burn in hell, yeah you’ll in hell,
Burn in hell, yeah you'll burn in hell for your sins.


یا این آهنگ. خیلی به دردِ حال و هوایِ الانِ من می‌خوره که می‌شینم و عکسایِ مردمِ بدبختِ تیکه پاره شده‌ی لبنان رو می‌بینم و هر چی فکر می‌کنم به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسم که انسان‌ها چطور به خودشون حتی این اجازه رومی‌دن که این‌طور نابودی و مرگ روش‌شون باشه. واقعاً یا من زیادی سانتیمانتالم یا اینا نمی‌فهمن که چونِ انسان رو هیــــــــــــچ کسی حق نداره بگیره حالا به هر بهانه‌ و هر دلیلی. چطورز می‌تونن برای خودشون توجیه کنن جنایات‌شون رو؟

اَه ... هیچ کاری که از پسِ من برنمیآد به چز نشستن و دیدنِ این عکس‌ها و گریه کردن و حرص خوردن. جداً اینا شبا چطوری می‌خوابن؟!

۱۳۸۵ تیر ۳۱, شنبه

old post...

امروز سرِ کار یکی زنگ زد و گفت که به عنوان مترجم یه مشتری کَر داره زنگ می‌زنه و از من خواست که در دادن جواب آروم صحبت کنم که اون بتونه برای یارو تایپ کنه! منم اطلاعاتش رو گرفتم و ای‌میلِ شرکت و دادم و گفتم می‌تونه از این به بعد از طریق ای‌میل با شرکت تماس بگیره. خیلی جالب بود. اینکه اینجا انقدر همه کار رو برای معلولین راحت کردن واقعاً انسان‌دوستانه است. یعنی اگر نابینا، ناشنوا هستین یا معلیولیتِ حرکتی دارین اصلاً به این معنی نیست که همه چیز براتون تموم شده. برای هر کاری یه گزینه هم برای معلولین هست. تلفن، جای پارکینگ، درهای ورودی و خروجی، آسانسورها، علایم رانندگی و خیلی چیزای دیگه. شرکت‌ها هم از نظر حقوقی مجبورن کاری رو که یک معلول می‌تونه انجام بده رو بهش بدن وگرنه می‌تونه بکشونتشون دادگاه که اینا برعلیه من تبعیض قایل شدن!

*****

کتسرتِ ریدیوهد انقدر خوش گدشت که نمی‌دونم در موردش چطور باید بنویسم! این آهنگ‌شون که معرکه است و مالِ آلبومِ جدیدیه که هنوز بیرون ندادن! ریدیوهد معمولاً آهنگ‌های جدیدشون رو قبل از تموم کردنِ آلبوم تو کنسرتاشون می‌خونن و همین‌طوری با اجراهای مختلفش به صدایی که می‌خوان می‌رسن. خیلی خیلی منتظرم که آلبومِ جدیدشون بیآد. دارم خودم رو با قدیمیا خفه می‌کنم دیگه! فقط می تونم بگم که یکی از بهترین روزهای زندگیم بود روزِ کنسرت و از پیام جونم ممنونم :*

******

سید بَرِت مُرد! موقع نهار که موبایلم رو باز کردم دیدم پیام اینو برام اس ام اس داده! حیف شد واقعاً :( آهنگ‌های Bike , See Emily Play, Arnold Layne رو خیلی دوست داشتم. خدا بیامرزتش :) اینم یه نمونه‌ی خدا از آهنگی که سید نوشته:

I've got a bike. You can ride it if you like.
It's got a basket, a bell that rings and Things to make it look good.
I'd give it to you if I could, but I borrowed it.
You're the kind of girl that fits in with my world.
I'll give you anything, ev'rything if you want things.
I've got a cloak. It's a bit of a joke.
There's a tear up the front. It's red and black.
I've had it for months.
If you think it could look good, then I guess it should.
You're the kind of girl that fits in with my world.
I'll give you anything, ev'rything if you want things.
I know a mouse, and he hasn't got a house.
I don't know why. I call him Gerald.
He's getting rather old, but he's a good mouse.
You're the kind of girl that fits in with my world.
I'll give you anything, ev'rything if you want things.
I've got a clan of gingerbread men.
Here a man, there a man, lots of gingerbread men.
Take a couple if you wish. They're on the dish.
You're the kind of girl that fits in with my world.
I'll give you anything, ev'rything if you want things.
I know a room full of musical tunes.
Some rhyme, some ching. Most of them are clockwork.
Let's go into the other room and make them work.



۱۳۸۵ تیر ۲۲, پنجشنبه

pinkfloydish disconnected!!

خب من دسترسی به سایتم از خونه‌ی خودمون ندارم! نمی‌دونم به خاطر فایرواله یا چی ولی اصلاً راهم نمی‌ده. احسان هم سرش انقدر شلوغه که نمی‌رسه بهم بگه که چرا این ام تی جان کامپیوتر مارو دوست نداره. الآن دارم از سر کار اینارو می‌نویسم که شاکی نشین من چرا آپدیت نمی‌کنم :(

اوه راستی ممنون از همه‌ی اونایی که تسلیت گفتن برای سید بَرِت. خیلی دلم سوخت براش :( ولی فکر کنم الآن تو بهشت در حال گیتار زدن برای حوری‌ها باشه :)