۱۳۸۶ مرداد ۳۱, چهارشنبه

رسم خوشآیندِ با هم بودن

همیشه وقتی تو اوج عصبانیت مطلب نوشتم بعدا پشیمون شدم. حالا بازم باید با خودم قرار بذارم وقتی عصبانی‌ام وبلاگ ننویسم!

***

اون مطلب قبل هم در ضمن نوشته‌ی من نبود و یکی برام آف‌لاین گذاشته بود. نرسیدم براش توضیح بنویسم. خلاصه که من انقدرا هم هنرمند نیستم بتونم طنز این‌طوری بنویسم اما این مطلب پیام رو بخونین، براش جوک فرستاده بودم به انگلیسی برداشته ترجمه‌ش کرده به متُد چرندیاتی! به این می‌گن هنر طنز داشتن که من ندارم!

***

به کارم مشغولم و به زندگی. گاهی اصلا نمی‌رسم بیآم آن لاین مگر برای تندی چک کردن بانک و ای‌میل. ببخشید که تند تند نمی نویسم.

***

این یک‌شنبه که بیآد می‌شه ۴ سال که من و پیام ازدواج کردیم. باورم نمی‌شه انقدر زود گذشته. همه چیز خیلی عوض شده. الآن فکر می‌کنم که اون موقع که ازدواج کردیم من هنوز خیلی ذهنیت مجردی و استقلال داشتم چون گرچه با مادر و پدرم زندگی می‌کردم ولی از نظر مالی و همه چی خیلی همه چیز دستِ خودم بود. بعد از ازدواج آدم یاد می‌گیره چطوری مشترک بشه تو همه چیز. چطوری همه چیز رو سعی کنه از دیدِ دو نفر ببینه نه فقط خودش. چطوری گذشت و کوتاه اومدن رو یاد بگیره و به همدیگه عادت کنه. عادت کردن به عادت‌های همدیگه هم خودش یه عالمی داره!

اگه ازدواج تبدیل به بی‌تفاوتی و یا جنگِ همیشگی بشه شاید دیگه نشه درستش کرد. مامانم همیشه می گفت حواست باشه که شوهر آدم درسته که نزدیک‌ترین دوستِ آدمه اما همیشه باید یه پرده‌ي حیا بین خودت و اون نگه داری. نه اینکه با هم راحت نباشین اما به این هم فکر کن که این شخصیه که قراره هر روزِ عمرت تو چشاش نگاه کنی و باهاش باشی اگه رابطه ول کنی برای خودش بره ممکنه کنترلش از دستت خارج بشه و خراب‌کاری بشه. الآن می‌فهمم منظورش چی بوده.

آدم نباید بحث بی‌خود بکنه. هر وقت می‌بینم داریم سرِ یه چیز کوچیک می‌ریم رو اعصابِ همدیگه فوری با خودم می‌گم اصلا چرا باید سر چیزِ به این بی‌اهمیتی ما یکی بدو کنیم با هم و سعی می‌کنم تمومش کنم. اگر یه سری عادت‌های پیام با من فرق داره سعی می‌کنم خودمو تا جایی که می‌تونم تطبیق بدم و می‌دونم که اونم دقیقا همین طوره. پیام خیلی مهربونه و منعطف اما اگه هر کسی رو به اندازه‌ی کافی تحت فشار قرار بدی بالاخره می‌ترکه! تقریبا دستم اومده که مرزِ ترکیدنِ هر دوتامون کجاهاست! فکر تا بخوایم کاملا تشخیصش بدیم یه چند سال دیگه وقت بخوایم!

دوست داشتن و عشق و علاقه یه طرف و منطقی بودن و آدمِ زندگی مشترک بودن یه طرف. این چند وقته بیشتر کسایی که می‌شناختم و مزدوج بودن دارن طلاق می‌گیرن. خیلی ناراحت می‌شم وقتی می‌شنوم که دو نفر که می‌خواستن با هم زندگی کنن به جایی رسیدن که این هدف رو ولش کنن. خواهرِ خودم هم یکی از همین آدماست. اون حوصله‌ی چالشِ دایمی ازدواج رو نداره. می‌گم چالش دایمی چون واقعا فکر نکنم هیچ دو انسانی بتونن بدون هیچ‌گونه درگیری و اختلاف عقیده یه عمر با هم زندگی کنن! فرقش اینجاست که آیا اهلِ موندن و دست و پنجه نرم کردن هستی یا نیستی. فرقش اینه که اصلا این با هم بودن ارزشِ موندن و جنگیدن داره یا نه. اگه جواب این دو تا آره است پس می‌ارزه که بمونی و سعی کنی درستش کنی.

آخرشم به نظر من ازدواج یه قماره. فرقی نمی‌کنه که با هم قبلا زندگی کنی یا نکنی، وقتی که اسم ازدواج می‌آد روش و می‌ری زیر یه سقف برای یه عمر، هنر می‌خواد زیر اون سقف موندن و خوش بودن.

برامون دعا کنین که بتونیم این راهِ خوشایند رو ادامه بدیم :)
چهارمی‌ش هم مبارکه! پیام جونم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دوسِت دارم :*


۱۴ نظر:

  1. من فکر می کنم طلاق ممکنه برای هر آدمی با هر موقعیتی پیش بیاد چون بعضی چیزها قابل پیش بینی نیست اما شیده جان تو اونقدر عاقل و خانم و فهمیده هستی که با یا بدون دعای ما همیشه زندگی خوبی خواهی داشت هرچند ما هم بازم بیشتر برات آرزوی خوشبختی بیشتر و بیشتری رو می کنیم چهارمیش هم مبارک باشه یک عالم

    پاسخحذف
  2. وای من یه عمره به اینجا سر نردم! سلام! از اثرات سر نردنمم این بوده که لینک وبلاگمو برداشتی (:
    سالگرد ازدواجتون مبارک. آرزو می‌کنم همیشه شاد و خوشبخت باشید.
    منم چند وقت پیش یه مطلب درباره‌ی ازدواج نوشته بودم،اما از دید یه آدم که هنوز بچه‌س(خودم!) و احتمالاً دهنش بوی شیر میده! :
    http://persianbuddy.blogspot.com/2007/08/blog-post_13.html

    پاسخحذف
  3. FARHAD/PESAR AMOOIE AQAIE HAMSAR۱ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۳:۰۰

    matnetoon kheili ziba bood .daghoonam kard ,ye joorai harfe dele tamame ma namoos parasta bood .ishalla ke salhaye sal dar kenare ham khosho khoram bashin :D

    پاسخحذف
  4. اميدوارم صدمين سالگردش رو با هم باشيد و بياي اينجا اعلام كني و ما هم باشيم كه بخونيم!

    پاسخحذف
  5. Khili lezat Bordam az matlabe dar morde ezdevaj man ham dar ezdevajam in fekr ro mikonam. bayad adam khodesh ro tatbigh bede va yek rabete 2tarafe hast. man fekr mikonam ezdevaj yek challenge ham hast bayad moragheb bood. vaghti be adamhaye ke saliyan sal baham zendegi kardan negah mikoni on ha khili chizha roo tahamol kardan. Moafagh bashid.

    پاسخحذف
  6. وبلاگتون اینجا فیلتره!! ):

    پاسخحذف
  7. مباركه!:)...زندگيتون شاد باشه و مستدام!:)

    پاسخحذف
  8. Hi dear shideh,
    salgarde ezdevajet mobarak. azizam khosh halam ke zendegi ye shadi dari va enghadr aghelane be zendegi ye moshtarak negah mikoni. gar che bi ta'arof avval ha fekr mikardam ye dokhtar e loos o naznazi bashi va zendegit kheyli pa barja nabashe. az samim e delam khosh halam ke eshtebah mikardam azizam.
    shideh jan ye chizi beporsam?
    sanam ham dare joda mishe? chera too yeki az postash az to gelaye kard bood? chera fekr mikone to dige ooni ke khiyal mikard, nisti?
    be in postet rabti dashte in mas'ale? fekr mikone ye zane sonnati shode i masalan?
    albate bebakhsh. amma fozooliye o hezar darde bi darmoon dige!

    پاسخحذف
  9. شيده عزيز براتون هزار سال آرزوي با هم بودن و در كنار هم خوش بودن دارم . سالگردتون مبارك عزيز . انشا الله كه در كنا ر هم به جاودانگي برسيد .

    پاسخحذف
  10. سلام
    به نظرم خيلي جالب بود ، مخصوصا براي آدمايي مث ما كه اون تجربه 4 ساله تو و پيام رو نداريم و شايد هنوز اونجوري كه بايد آب‌بندي نشديم! در مورد اون"حيا" خيلي دقيق متوجه نشدم كه منظورت چيه ...
    راستي چهارمين سالگردتون هم مبارك . با اين منم بعضي وقتا جوشي مي‌شم اما پيشنهاد مي‌كنم علاوه بر ننوشتن وبلاگ كار خاصي هم انجام ندي آدم اكثرا بعد اينكه يه كمي آروم مي‌شه فكر مي‌كنه جريان اونقدرها هم مهم نبوده كه داغ كرده ... زياد حرف زدم! ببخشيد

    پاسخحذف
  11. ممنون ازاین همه قوت قلب واسه امر میمون ازدواج! ته دلم خالی خالی شد ... مرسی عزیزم!
    چهارمیش مبارکا باشه ...

    پاسخحذف
  12. سلام...
    آن زمان كه در ايران بوديد و در كيش تدريس ميكرديد من تنها يك ترم باهاتون كلاس داشتم اين موضوع مال فكر كنم سال 80-81 باشه با جو كلاستان يك دنيا حال ميكردم فقط از صميم قلب بهت تبريك مي گم و واقعا براتون ارزوي خوشبختي دارم... من هم مثل خواهرتان اين تجربه تلخ را تو اين 1-2 ماه تجربه كردم... شايد نتوني درك كني كه جنگيدن زماني معني داره كه اميدي براش داشته باشي وقتي كم مي ياري ديگه بريدن تنها راهش ادم ها تا وقتي اين قسمت زندگي را تجربه نكردن فكر ميكنند ميشه جنگيد و توانش را خواهد داشت اما وقتي تو اين باتلاق مي افتي مي بيني كه انگار هرچي دست و پا ميزنيز بيشتر فرو ميري... تو زندگي مشترك اگر طرفت همراه و هم قدمت نباشه رودتر از آنچه كه بتوني فكر كني از پا درمي ايي...
    روزهاي خوشي را از صميم قلب برايتان ارزومندم...

    پاسخحذف
  13. شیده جان!
    خیلی برام جالبه که بالاخره یه نفر با من هم عقیده است ! ما هم 2 ساله که ازدواج کردیم و به نظر من آدم هرروز که از خواب پا میشه باید تصمیم بگیره که ادامه بده یا نه. شکستنش خیلی آسونه ولی نگه داشتن و لذت بردن ازش سخته !
    خلاصه خیلی مبارکه ...

    پاسخحذف