۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

ماه‌واره‌های جاسوسی!

وای این ویدیو که صفا گذاشته خــــــــــــــــــــــــــیلی خداست :))) یادِ دیوونه بازی‌هامون با صنم افتادم :)) آهنگ می‌ذاشتیم و عین همین خل‌ها لب می‌زدیم و بالا پایین می‌پریدیم و گاهی با خودمون می‌گفتیم اگه الآن ماه‌واره‌های حاسوسی زوم کرده بودن ببینن تو این مملکت چه خبره،چقدر به ریش‌مون خندیدن! یادش بخیر! چقدر الکی به‌مون خوش می‌گذشت :)

***

محلِ کارِ جدیدم تو یکی از آسمون‌خراش‌های وسطِ شهرِ سن‌دیه‌گوست. ما خونه‌مون شمالِ سن‌دیه‌گوست و تا اونجا تقریباً ۴۵ دقیقه راهه اگه ترافیک نباشه! تا الآن من خیلی نزدیکِ خونه بود محل کارم اما دانشگاهِ پیام هم وسطِ شهرِ سن‌دیه‌گوست! حالا دیگه خیلی بده اگه بخوایم هر روز هر دوتامون این همه راه رو بریم جنوب و برگردیم! اونم با این وضعیت قیمتِ مسخره‌ی بنزین! داریم فکرشو می‌کنیم که بریم جنوب‌تر خونه بگیریم. این خونه‌مون رو اجاره می‌دیم چون‌که الآن ارزش خونه‌ها شدیداً اومده پایین و کلی ضرر می‌کنیم. حالا این وسط کلی از خونه‌ها که بانک از مردم گرفته رو می‌شه خیلی ارزون‌تر از قیمتِ واقعی‌شون می‌شه خرید. ممکنه همین کارو بکنیم، حالا ببینیم چی می‌شه :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر