۱۳۸۳ بهمن ۲۳, جمعه

ترشواش‌قاتق

دیگه کمتر می‌رسم بیآم اینجا چیزی بنویسم. چند تا چیز بوده که هی گفتم بنویسم و انقدر ازش گذشته که الآن یادم نمی‌آد. حالا سعی می‌کنم تا جایی که یادم می‌آد بنویسم. امروز اولین روز هفته است که کار نداشتم، یعنی نباید می‌رفتم خونه‌ی مشتری وگرنه تو خونه که کار فراوونه، البته این بارون کلی کارام رو عقب می‌اندازه. دارم سعی می‌کنم یه جوری تنظیم کنم که حتی روزایی که باید برم بیرون هم غذا رو آماده کنم که زیاد بیرون غذا نخوریم که منتهی به عریض شدنِ ماتحت و اشکم‌مان می‌شود. غذاهای اینجا شدیداً آدم رو چاق می‌کنن اگه حواس‌تون نباشه چی می‌خورین.

یکی از چیزایی که می‌خواستم بنویسم این بود در اولین تلاش برای درست کردنِ غذای موردعلاقه‌ام در اینجا کاملاً موفق بودم و نزدیک بود انگشت‌هام رو هم بخورم :) خورشتِ مورد بحث خورشتی است شمالی به نامِ ترشواش‌قاتق. مطمئنم بیشترتون باقلاقاتق رو خوردین، اینم ار همون خانواده است و فرقش اینه که سبزیِ خیلی بخصوصی داره که فقط تو همون شمال گیر می‌آد و آماده کردنش هم کار حضرتِ فیله. مثلاً ۵ کیلو سبزی‌های مختلف (ترشواش، خالواش، ...) می‌‌گیری و پاک می‌کنی و وقتی که خورد می‌کنی و سرخش می‌کنی می‌شه دو قاشق! خلاصه که مادربزرگم داده بود برام سبزی رو تو رودسر آماده کرده بودن و از شیراز رسونده بود به بابام که برسونه به من. مادر پیام هم که رفته بودن یه سفر تهران اونو برام لطف کردن و آوردن :) جای همگی خالی که این تلاش همگانی به نتیجه‌ای بس خوشمزه و خوش‌بو سرانجامید!

۲ نظر: