میگن حسین درخشان رو گرفتن. فکر کنم حسین با چیزایی که این یکی دو ساله تو وبلاگش مینوشت، فکر میکرد که وقتی برگرده به مشکلی برنمیخوره و شاید حتی به همکاری هم دعوت بشه! حالا هم میگن که حسین به مکانِ نامعلومی برده شده. کسی که موقعی که آزاد بوده و صاف صاف تو اروپا راه میرفته، همش داشت پتهی این و اون رو رو آب میریخت و اطلاعاتی از کسانی منتشر میکرد که میدونست چه عواقبی داره رو بردن و دارن بازجویی میکنن!!! خدا به دادِ هممون برسه!!!
من به شخصه بیشتر نگرانِ همهی کسایی هستم که حسین میشناستشون! اگه یه کم بهش فشار بیارن یا حتی بدونِ فشار چه چیزایی خواهد گفت؟! اون که وقتی آزاد بود و فقط برای مطرح کردنِ خودش در موردِ فعالهای سیاسی و اجتماعی چیزایی مینوشت که بر طبقِ قوانین ایران میتونن مشکلزا باشن، الآن تو بازجوییها چه داستانهایی تعریف میکنه؟!
فعالهای حقوقبشر البته وظیفهشون رهایی همهی دربندانه و میفهمم که باید برای حسین هم همین تلاش رو بکنن اما امیدوارم که حسین اقلا بفهمه که سنگِ اون رژیم رو به سینه زدن هیچ نفعی که براش نداشته هیچی بلکه حمایتِ خیلیها رو از دست داده! امیدوارم قبل از اینکه دوستاش رو بفروشه بیآد بیرون!
pinky jan i just saw your name in my reader highlighted and thought you've decided to get back to writing. why dont you start blogging like you did before? there're not many quality bloggers like there were before and so many of them have stopped just like you.
پاسخحذفونکوور کانادا هستیم شیده جون.
پاسخحذفآخ دقیقاً حرف دل من رو زدی ... منم همین یکی دو سال پیش یه همچین کامنتی براش گذاشته بودم که کجای کاری پاچه خواری الکی میکنی که چی بشه ؟ در هر صورت من کاری به کارایی که کرده و اون اخلاق خاص و عجیب و اعتقادات و رفتارش ندارم . جاش این جایی که الآن هست نیس ...!
پاسخحذف