۱۳۸۳ دی ۲۲, سه‌شنبه

شیده‌ی خطکش به دست!

کلاس‌های آموزشی جالب بودن و تنها مشکل این بود که دیگه آخراش خیلی خسته شده بودم و حجم چیزایی که سعی داشتن در عرض ۵ روز بچپونن تو مخ‌مون یه کم زیاد شده بود! برای من که همه چیز تازگی داشت. هم طراحی، هم کارای ریاضی‌اش و اندازه‌گیری‌ها و اینا و مخصوصاً کل ماجرای کمدهای امریکایی که یه دنیایی برای خودشون دارن! اینا یه گاراژایی درست می‌کنن برای خونه‌هاشون که گاهی از خود خونه هم خوشگل‌تره! و کمدهاشون فقط برای لباس‌هاشون نیست و گاهی از اتاق‌خواب‌های استاندارد هم بزرگتره!

خلاصه که کلی چیزا بود که من بلد نبودم چون خودم هیچ‌وقت نداشتم و این مشکل رو بقیه نداشتن. ولی به هر حال تموم شد و فوری تا برگشتیم خونه فرداش برامون اولین قرارمون رو تنظیم کردن. من منطقه‌ی سن‌دیه‌گو رو باید کاور کنم که یعنی اینکه گاهی ۳۵ مایل هم ممکنه دورتر از خونه‌مون باشه و فعلاً تا موقعی که ماشینِ دوم‌مون رو بخریم همش دارم پیام رو اذیت می‌کنم :( چون ماشین رو برمی‌دارم هر روز می‌برم و ممکنه گاهی به موقع نرسم که پیام بره سر کار. البته هنوز این اتفاق نیوفتاده ولی فکر کنم فردا اینطور می‌شه چون باید برم ساعت ده خونه‌ی یکی برای طراحی و پیام باید ۱۱ سر کارش باشه و من باسد برم یه جایی که ۲۵ مایل دوره از خون‌مون و اگه یارو از کار خوشش بیآد و بخواد قرارداد ببندیم کارم ۲ تا ۳ ساعتی طول می‌کشه. خلاصه که اوضاعی‌ست!

دعا کنین یه ماشین خوب زودتر پیدا کنیم و وقت کنیم بریم بخریمش!!! اولین قراری که رفتم برای یه آقاهه اتاقِ کمدهاشون رو طراحی کردم و خوشش اومد و خرید و بعد هم گفت خب پس گاراژ رو هم درست کن! خلاصه کار در کل شد ۴۰۰۰ و خورده‌ای دلار که قراره ۱۰٪ به من برسه. اما بعدش ۲ تا قرار دیگه رفتنم که متاسفانه نشده و من احساس می‌کنم که تقصیر منه چون‌که آدم گیری نیستم و هی اصرار نمی‌کنم و یارو تا می‌گه که می‌خوام فکر کنم و اینا خودم رو می‌ذارم جاش و می‌گم خب من هم اگه بودم دلم می‌خواست فکر کنم و می‌گم باشه پس بعداً باهاتون تماس می‌گیرم که البته کار خیلی غلطیه! شما باید انقدر تو خونه‌ی یارو بمونی تا بخره!

این مدت که تو اون یکی شهرِ بودم پیام جونم اومد پهلوم که خیلی احساس تنهایی نکنم :* وااااای صبحی که می‌]واستم برم که دیگه آخرش بود! پاشدیم دیدیم داره عین شتر بارون می‌آد، روز تعطیلی پیام بود و قرار بود بگیره بخوابه و من خودم برم. اما وقتی این وضع رو دیدیم پیام جونم اومد رسوندم و حیوونی ۶ ساعت تو ماشین نشست تا کلاس من تموم شد و تونستیم بریم هتل. فردا صبحش هم رفت ولی دو روز بعدش دوباره اومد پهلوم و روز سوم هم اومد دنبالم و برگشتیم خونه D: واقعاً خدا رو شکر می‌کنم که همسرِ به این ماهی دارم، دارم جدی می‌گم. پیام خیلی از من مهربون‌تره، خوش‌فلب‌تر و باگذشت‌تره و امیدوارم که همین‌طوری بمونه و من خلش نکنم! دعا کنین که نکنم P:

راستی آرشیوم رو هم احسان گذاشت اون پایین، دستش درد نکنه :)

۱۰ نظر:

  1. واقعآ خوبه...انشاءالله که میخری...غصه نخور یواش یواش راه کاسبی رو یاد میگیری...خدا تو و پیام رو همیشه واسه هم نگه داره...در ضمن امیدوارم که همیشه موفق باشی.

    پاسخحذف
  2. تبريك مي گم دشت اولين دستمزد رو ... بدم نيستها ... چهارصد دلار شده كه ميشه به پول ما 353600 تومن ... خلاصه بد نيست ... كار جديد مبارك ... خوشحالم كه همسر خوبي داري ...

    پاسخحذف
  3. ببينن من نميتونم از اينجا چشم بردارم.هرچي با خودم كلنجار ميرم فايده نداره.خيلي خوشگله!

    پاسخحذف
  4. اينجا هم كه سياه شده!

    پاسخحذف
  5. خيلي معركه اي ؟ خودت مي دونستي؟ دوستت دارم

    پاسخحذف
  6. مثل شتر بارون ميومد يعني چه جوري؟

    پاسخحذف
  7. سلام عليكم
    خوب مباركه / خداوند به كمدها و گاراژاي اون اجنبي ها بركت بده!
    دعا مي كنم كه اتفاق بدي واسه همسرتون نيفته P:

    پاسخحذف
  8. سلام شيده خانوم
    اگه دوست دارين يه تبادل لينك داشته باشيم به من يه ميل بزنين
    rezaiehr[at]hotmail[dot]com

    پاسخحذف
  9. سلام شیده خانمی
    میام گاهی به تو و صنم سر میزنم چون منو یاد قدیما میندازی اومدم بگم که همیشه ذوقتو می کنم که اینقدر بزنم به تختههههههههههه خوشگل از آقا پیامت حرف میزنی الهی که خوشبخت باشی و البته بگم که محبت محبت میاره پس حتما تو هم خیلی خوبی...خوشبخت باشید تا همیشه :×

    پاسخحذف
  10. دعا بكنم برا ماشين دومشما توامريكا... يا برا مدرسه سوخته توكشورم... يا برا درد بي دارويي.. يا برا.... خوش باشين.. فقط سنگ ايران به سينه نزنين خواهشا

    پاسخحذف