اینو یادتونه؟ خب واقعاً خیلی وقت بود که نکتیده بودم! ولی دیروز بدجوری بَکَتَم!! دوباره هم روی همون زانویی که دفعهی پیش افتاده بودم. پیام تو پارکینگ منتظرم بود که بریم ناهار بخوریم و منم کلی ذوب در عشقِ سوزان، داشتم به سویش میشتافتم که خب دیگه به حالت عمودی نتونستم ادامه بدم و افقی هم جونِ شما نمیشد!! ولی خداییش نفسم این دفعه از درد تا ۵ دقیقه بالا نمیاومد و چند قطرهای هم اشک قلپ قلپ اومد.
ولی بعدش پیام رو مجسم کردم که اول منو داشته میدیده که دارم خوشحال و خندان باهاش بای بای میکنم و بعدش دیگه نیستم :)))))))))))) خلاصه دیدم پیام داره سعی میکنه بلندم کنه اما واقعاً قدرتش رو نداشتم که رو پام وایسم و یه چند دقیقهای ولو بودم کف زمین بین دو تا ماشینِ پارک شده!! کشککِ زانوم فکر کنم دیگه این دفعه واقعاً لهیده شده و حسابی باد داره و درد میکنه. خدا رحم کرد که امروز کار نداشتم اما فردا باید برم سرِ کار و خونمون هم متاسفانه طبقهی دوممه :((( خدایا به من قوت بده!!
ولی خودمونیما خیلی وقت بود که نخورده بودم زمین. آخه اون موقعها همش رژیم بودم و همیشه هم فشارم خیلی پایین بود اما از وقتی اومدم اینجا ماشالله دو برابر شده هیکلم و دیگه به هیچ وجهِ منالوجوه فشارم پایین نیست!! قبلنا من همیشه مثل فریزر یخ کرده بودم که خب به این دلیل بود که ۴۰ کیلو وزن کم کرده بودم اما الآن که اون ۴۰ کیلو به رحمت خدا برگشته سرِ جاش و من رسماً یک خیلیِ بدبخت شدم دیگه مشکل سرما و فشار و اینا کاملاً برطرف شده!!! پیام که خیلی خوشحاله! همیشه بهم غر میزد که چرا نمیخورم هیچی و تنها چیزی که ما در موردش با هم دعوا میکردیم همین بود که چرا من بد غذا هستم و هیچی نمیخورم. این مطلب رو یادتونه؟ این اتفاق برام خیلی میافتاد.
اما میدونین ماجرا چیه اینجا؟ دیگه اینجا آشپز منم و هر وقت هم که میریم بیرون پیام سلیقهی من رو خیلی خوب بلده و میبرتم جاهایی که دوست دارم و خب منم میخورم!! چون هیچ بهانهای ندارم که نخورم و اینگونه است دوباره چاق شدم و این خیلی آزارم میده. از نظر قیافه و اینا که اصلاً اهمیتی نمیدم چون زشت نمیشم وقتی چاقم، اما از نظر سلامتی میدونم که خیلی خیلی داره اذیتم میکنه، مخصوصاً که خانوادهی مادریم سابقهی دیابتِ ارثی دارن و من باید از همین سن مواظب باشم. حرف زدن در موردش خیلی راحتهها. خیلی منطقی میدونم که مشکل دارم و باید رعایت کنم و این حرفا اما اصلاً یه جورِ عجیبی نمیتونم به همین اندازه منطقی عمل کنم.
شاید باید برم پهلوی یه روانپزشک که بهم بگه چه مرگمه! اینجا من جزوِ آدمای لاغر حساب میشم البته. آدمای اینجا یه جورِ عجیب و وحشتناکی چاق میشن و به حدیه که تبدیل به یه معلولیت میشه و مجبور میشن از صندلی چرخدار استفاده کنن بعد از یه مدتی. مثلاً یارو ۴۰۰ کیلو میشه. کم هم نیستن. احساس میکنم غذاها هم خیلی در این بیماری چاقی تاثیر دارن. اوه البته عین چی هم نوشابه میخورن. باورتون نمیشه سایزِ لیوانای بعضی از اینارو!! من حالا اصلاً نوشابه نمیخورم و همیشه آب میخورم. خیر سرم دارم مراعات هم میکنم و اینه وضعم. نمیدونم چکار کنم. حالا میخوام برم weightwatchers که برنامهی تغذیه بگیرم و امیدوارم که بتونم باهاش پیش برم. فعلاً که ورزش هم دوباره تعطیله با این وضعیتِ پایی :(
برام دعا کنین همش وحشتِ اینو دارم که مثل اینا کارم به صندلی چرخدار بکشه :((((((
شیده جان چه قدر غصه خوردم برات امروز با این نوشتهات. از ته دل. :(
پاسخحذفپیرارسال یه شب که رفته بودیم پیاده روی زمین سختی خوردم و مثل تو کشکک زانوم لهید. هنوز که هنوزه گاهی تیر میکشه.
عزیزم، تو چرا همهاش فکر رژیمی؟ چرا فقط سالمخوری نمیکنی؟ اصلا" گور بابای اینکه چه قدر میخوری. فقط یک سری غذاها رو کمتر بخور، یک سری رو با ورژن کمچربی و شیرینیاش جایگزین کن و فعالیت روزمرهات رو هم بیشتر کن به مرور. این جوری ذره ذره وزنات میاد پائین و ذره ذره هم احساس سلامتی بیشتری میکنی. اصلا" وقتی اسم رژیم میآد روش آدم بدتر میشه.
میدونم گفتناش آسونه و عمل سخت. پارسال دو سه کیلو میخواستم کم کن جونام در اومد. :)) تازه از ورزش و پیاده روی هم هیچ کم مایه نمیذارم ها! ولی خوب نخوردن سخته همیشه.
مراقب خودت باش خیلی. الان اگه مادر بود میگفت یه چیز کوچیکی بذار کنار محض صدقه.
دوستات دارم.
چرا نمياي به وبلاگ رژيم گروهي ملحق شي دخمل جون؟
پاسخحذفgroup-regime.blogspot.com
--سوسكي
شيد شيد. اولا كه من برگشتم لس آنجلس و در خدمت شما. يك چيزي بگم بخند اونهم اينه كه يك موبايل جديد گرفتم اما يادم رفت تلفن ها رو بيارم روي تلفن جديد و در نتيجه تلفنتونو ندارم. لطفا يك زنگ بهم بزن.
پاسخحذفدوم اينكه مواظب خودت باش. در مورد وزن گفتي جدي نگرانت شدم. نگران پيام هم هستم. جفتتون بايد شروع كنيد با هم كار كردن كه وزنتون بالا نره. مواظب باش و بهم تلفن كن كه ببينم چطوري.
بعد هم كه اين ديويد نعلبنديان پدربزرگش از فرانسه مهاجرت كرده به آرژانتين. خانواده نعلبنديان از خانواده هاي قديمي و بالنسبه معروف ارمنستان هستند كه يك مهندس معروف فرانسوي-ارمني و يك موسيقيدان معروف هم جزوشون بوده و بعضي هاشون الان بيش از صدساله كه ساكن فرانسه هستند. اسمشون هم كه خودت مي دوني خيلي ارمني هاي ساكن ارمنستان هم اسم هاي مشتق از فارسي دارند و حتي پسوند -يان هم از پارتي اشكاني مياد. اسم هاي "ارمني" مثل وارطان و تيگران هم اصل فارسي و اوستايي دارند (وارطان همون بهرامه). فاميل هاي ارمني هم خيلي هاشون يك قسمت فارسي يا حتي عربي و تركي دارند (مثل "آقاجانيان" يا "كريم مسيحي").
انشا’الله هم زود خوب شي و هم به وزن دلخواه برسي...موفق باشي.
پاسخحذفشيده جون
پاسخحذفبراي رژيم اول بايد از لحاظ فكري و ذهني آمادگي پيدا كني بعد بري سراغش.
انقدر به خودت فشار نيار.
به هر حال هر وقت احساس كردي كه وقتشه به نظر وی واچرز (نتونستم انگلیسی بنویسم!) بد نمياد.
چون هر یک دو هفته یکبار باید در میتینگهاشون شرکت کنی مشوق داری. و برنامشون هم روي سالم خوري هست به خاطر همين جواب ميده.
راستی از ولز چه خبر؟؟؟
ايشاا.. كه هيچ مشكلي پيش نمياد
پاسخحذفشيده جان تغيير برنامه غذائي اولش مشكله اما اگه واسه خودت يك فرجه زماني مشخص كني بعد از اون كاهش وزنت باعث ميشه به ادامه برنامه علاقمند بشي و حتي لذت ببري يعني به مرور معده ات كوچيك ميشه و ديگه نيازي به زياد خوردن احساس نميكني . البته فكر كنم غذاهاي هورموني اونجا هم در اين اضافه وزن موثره .موفق باشي .
پاسخحذفخوب در مورد مراقبت به زمين خوردن واقعا باهات موافقم چون سابقشو داري زياد پس بهتره مراقب باشي
پاسخحذفراستي شما يه ايميل كه جواب بدي نداري؟
خانمی
پاسخحذفتا میتونی میوه بخور سعی کن صبحها صحبونه مفصلی بخوری از میوه گرفته تا تمام اون چیزهایی که میخوای شام و نهار بخوری مثلن پیتزا رو بزار صحبونه بخور اولش سخته اما اگه چند شب بدون شام بخوابی صبح حتمن میتونی پلو و خورشت هم بخوری....آب میوه و ماست کم چرب نمیدونی این ماست چه کمکی به لاغری میکنه؟میدونم رژیم معمولی و شاید خنده داری باشه اما
انجامش بدی میبینی میتونی هر چی میخوای بخوری لطفن نوشابه رو کلن حذف کن....در مورد پاتم متاسفانه و از طرفی خوشبختانه تجربه ندارم؟
نه زشت نميشي اگه چاق بشي! چون همين الانش هم وحشتناكي! ديگه از اين بي ريخت تر مگه ميشه؟! :))
پاسخحذفواقعا ميشه با الهام از اين ماجرا هاي شما يه فيلم كمدي_رمانتيك پر فروش ساخت!!!....
پاسخحذفعزيز!...ايشالا تو "زندگي و عشقت" نكتي!...
من يك روشي براي خودم انتخاب كردم كه خيلي خوب بوده و نتيجه داده و اونم اينه كه ميوه را هميشه قبل از غذا مي خورم و با اين كار هم قسمتي از حجم معده اشغال ميشه و هم اسيد معده شروع به ترشح مي كنه كه باعث ميشه غذا هم راحت تر هضم بشه.كار ديگه اي كه انجام ميدم نوشيدن زياد آب و چاي است چون هر دوي اينها كالري شون صفر است.در ضمن ميوه ها هم مي تونند چاق كنند و در خوردن اونها هم بايد مراعات كرد.من در هلند زندگي مي كنم و يك سايتي به زبان هلندي هست كه در اونجا هم ميتوني رژيم هاي مختلف را امتحان كني و هم كالري تمام مواد غذايي كه در سوپر ها وجود دارد را در اونجا چك كني و اينطوري ميدوني كه در يك روز چند كالري مصرف كردي.صد در صد به زبان انگليس از اين دست سايت ها فراوونند.
پاسخحذفمن برايت آرزوي سلامتي و شادابي دارم.اصلا غصه نخور عزيزم.همه چي با كمي سعي و تلاش درست ميشه.
استاد جان!
پاسخحذف...با اجازه شما نتايج كنكور اومد و نه يكي كه سه رشته هم قبول شدم!!!...
يه مهندسي برق،يه مهندسي كامپيوتر و يه ITتويه همون شهر خودمون دولتي!...كه البته اينا رو مديون در صد خيلي خوبه زبانمم،چون ميانگين كلي پايينه اگه اينو خوب بزني خيلي تاثير ميذاره،و خلاصه علاقه به زبان هم كه معلومه مديون شما!...
خلاصه كه اين ايام اعلام نتايج براي من خيلي درخشان و شاد بود!...
گفتم بگم شايد خوشحال بشي!!!...
سپيده!
استاد!!!!!!!!
پاسخحذفبالاخره نتايج مسابقه هم اعلام شد!...گفتم بعد از اعلام نتايج ميگم مقالم كدوم بوده!...
مقاله اعدام من سوم شد!و ازين بابت خيلي خوشحالم!...چون دلم ميخواست به غير از موفقيت در رشته رياضي در زمينه نويسندگي كه حتي قبل از با سواد شدن با املاي گفتار هاي بچگونم به خواهر برادرام به اون عشق مي ورزيدم ،يك موفقيت هر چند كوچك بدست بيارم!...
از نظر خورشيد خانم راجع به مقالم واقعا لذت بردم و خستگي از تنم درومد!...
دلم ميخواد شما هم نظرتون رو راجع بهش بفر ماييد!...
با چرت و پرت هاي تويه وبلاگ خيلي فرق داره!ولي به جون خودم داييمون ننوشته خودمون نوشتيم!!!!!
ماشا الله! مگه چقدر چاق هستي كه بالا پايين رفتنت 40 كيلو هستش!
پاسخحذفاز اونايي هستي كه مي گن هم لحافن هم تشك؟