دیشب رو تخت داشتم الکی چرت و پرت تلویزیون رو نگاه میکردم که فقط پهلوی پیام باشم که پای کامپیوتر بود و یهویی با خودم فکر کردم به جای این خزعبلات یه کتاب رو بلند بلند بخونم که پیام هم که بدتر از من اصلاً نمیرسه مطالعه کنه مستفیض بشه. خلاصه که دستم رو بردم بالا سرم و یکی از انبوه کتابهایی که انبار کردم بالای تختمون رو برداشتم. قرعه به مجموعه داستان تلخون از صمد بهرنگی افتاد که خیلی وقت بود خریده بودم ولی نخونده بودم.
شروع کردم و هر چند وقت یه بار هم پیام با تعجب کارش رو ول میکرد منو نگاهی میکرد و میگفت آهاااااااااااان!! یه داستان رو خوندیم که همون تلخون بود و خیلی هم جالب و عجیب بود. البته قصههای صمد همیشه عجیبن اما این یکی از عجیبترینشون بود!! بچه که بودم یواشکی کتاب می خوندم چون مامانم خیلی از کلماتی که صمد به کار میبرد خوشش نمیاومد و نمیفهمید چرا اصرار دارم صادق هدایت بخونم که انقدر تلخ و پر از افسردگی بود و ایرج میرزا رو پورنو میدونست و خلاصه که ماجرایی داشتم که اینارو کش برم و بخونم. الآن فکر کنم که مامانم این قصه رو اگه خونده بود دیگه کتابهای صمد رو قایم نمیکرد بلکه مینداخت دور :)))خلاصه که بسی مشعوف شدیم و حتماً این کتابخوانی شبانه رو ادامه میدهیم :) اگه دسترسی ندارین به این قصه بگین که کم کم تایپش کنم و بذارمش اینجا که خیلی خداست ؛)
بصمد بهرنگي حرف نداره ... مخصوصا ماهي سياه كوچولو و انتري كه لوطيش گم شده بود
پاسخحذفشیده جان تو لینکستان من آدرس وبلاگ صمد هست که همه ی کتاباش رو در اونجا نوشته شده می تونی پیدا کنی.
پاسخحذفمنم چند وقت پیش برای ماهی سیاه کوچولو نوشته بودم.
آخه شهریور سالگرد صمد هست و ارس.
دوست داشتی از اون لینک استفاده کن.
خیلی کار خوبی میکنی شیده جان. البته گوش پیام رو بگیر عزیزم و بشوناش رو تخت پیش خودت که درست بشنوه. بابا تو چه جور زنی هستی؟ من اصلا" این همه به روری رو نمیدم!
پاسخحذفما تا حالا این سه تا رو با هم خوندیم و خیلی کیف میده:
http://urlsdb.com/gs
http://urlsdb.com/gt
http://urlsdb.com/gu
من یکی از اولین کتابهایی که خوندم قصه های آذربایجان صمد بود که وقتی 5 سالم بود خوندمش، نمی دونم کتابش چی شد، حاضرم کلی خرج کنم اون کتاب رو دوباره پیدا کنم ولی نمیشه....
پاسخحذفدر مورد تلخون: متن كاملش اين جاست http://samad-behrangi.blogspot.com/2003_01_19_samad-behrangi_archive.html#87709715
پاسخحذفدر مورد نعلبنديان هم بايد بگم كه توي آرژانتين ايراني هاي زيادي زندگي مي كنن و بهايي هاي زيادي...! يه سر به www.nalbandian.net بزن و بيوگرافيش رو ببين.
http://samad-behrangi.blogspot.com/2003_01_19_samad-behrangi_archive.html#87709715
پاسخحذفلازم به تايپ كردن نيست شيده جان:)
چه زيباست اينجا كه تو نويسنده آن باشي !
پاسخحذفخيلي وقته نوشته هات رو ميخونم ! تازه شروع كردم ! اگه دوست داشتي با هم تبادلي بكنيم !
برایتان ارزوی موفقیت دارم............
پاسخحذفامان از دست اين مامانا نميدونم چرا دخترا مامان مي شند هر كاري خودشون ميكردند نميخواند دختراشون بكنند
پاسخحذفhttp://samad-behrangi.blogspot.com/2003_01_19_samad-behrangi_archive.html#87709715
پاسخحذفyou can find it here
سواد نداشتم مامان تلخوان را برايم خواند .
پاسخحذفتا حالا هر سال خوندمش يك رويه مخصوص خودمه
مثل فيلم شبهاي روشن كه هر سال 2 اسفند مي بينم .
من كه اصلا با صمد بزرگ شدم و از هر كتابيش چند تا با چاپها و جلدهاي مختلف دارم ولي هيچيش ماهي سياه كوچولو و بعدش افسانه آه نمي شه.
پاسخحذفبه اين فتوبلاگ من هم سر بزنين.