۱۳۸۱ مهر ۳, چهارشنبه

من مستم!! نه نه اشتباه

من مستم!!
نه نه اشتباه شد!
من سگ مستم!!!
نه نه بازم اشباه شد، اصلا از این اصطلاح خوشم نمیآد!
حقیقتش اینه که امروز روز عجیبی بود! رفتم دکتر از دماغم عکس انداخت و با کامپیوتر اینور اونورش کرد و آخرش یه عکسهایی داد بیرون و گفت اگه عملت کنم این ریختی میشی!
عکسها بد نیستن. البته بیشتر به خاطر اینکه قیافه خودم تو آفسایده قاعدتا عکسهای تصحیح شده هم همچین مالی از آب در نیآمده اما خب دماغم اقلا یه کم بهتر به نظر میآد! حالا کو تا من بتونم خودمو راضی کنم که چنین ریسکی که یه عمر مسخره اش کردم بزنم و برم زیر تیغ جراحی برای بار سوم! می گن تو همه چیز تا سه نشه بازی نشه،‌ پس ترجیحا بذارین این سومی عمل مماغم باشه :)
خلاصه دختر عمه ام که از شیراز اومده، اومد مطب پهلومون و از اونجا قرار شد یه دوستش که می گفت کلی پرونده خنده است بیآد و بریم بیرون. تا ۸ خبری از یارو نشد و ما هم خودمون رفتیم بوف! اون شخص شخیص زنگ زد به موبایل من و گفت نه نخورین من میآم می برمتون یه جای با کلاس!! ما که از همون اولش هم چیز قابل داری سفارش نداده بودیم، همونم نصف کاره خوردیم و بقیه رو دادیم به گداهای دور و اطراف. یاد آهنگ خیابان خوابهای علیرضا عصار افتادم، اما زود انداختمش از سرم بیرون!
اومد. یه پیشگو بود!! جدی جدی بود!! اولش کلی خندیدیم و مسخره کردیم اما اون واقعا پیشگو بود!! با پژو پرشیاش اومد و مارو برد!‌ می پرسین کجا؟ جدا بگم؟ رفتیم طرف کرج و رفتیم تا دم چالوس و برگشتیم!! تو ماشین چکار می کردیم؟ خب دم زورآباد که رسیدیم از یکی پرسید آبجو کجا میشه گیر آورد و اونم گفت برین تو میدون سراغ اکبر سیاوش!!!
رفتیم میدون! اکبر سیاوش هم اونجا بود. ۳ تا آبجو با یه جین گرفتیم و راه افتادیم. بقیه راه رو یه بند گاز داد و ما هم یه بند با آهنگهای مختلف جیغ زدیم و خوندیم و آبجو و جین و پسته خوردیم!
راستی جک پسته بخور رو شنیدین؟ ها ها ها ها
رسیدیم یه جا که نمی دونم الآن کجا بود و از یه پله هایی رفتیم بالا و من به طرز معجزه آسایی با مخ از پله ها نیومدم پایین!! عصر داشتم از درد می مردم،‌ پس دو تا مسکن خورده بودم و مخلوطش با این مشروبجات و فشاره زير صفر من معجون جالبی شده بود!! سرم چنان گیجی میره که نمی دونم چطور دارم تایپ می کنم.
راستی یه موضوع جالب اینه که من اصلا یادم نمیآد این آقایی که مارو برد و آورد اسمش چی بود!!!! آیا این موضوع اصلا اهمیتی داره؟؟؟ خورشید همیشه میگه تو وقتی مستی خیلی خوش اخلاق میشی و فکر کنم الآن خیلی از افرادی که صابون سگیت من به تنشون خورده دوست دارن دور و ور من باشن!!
چرا اين مانيتور انقدر جلوي من قر ميده؟؟؟
خلاصه داشتم مي گفتم رفتيم از پله ها بالا و رسيديم به يه پشت بام مانندي روي اون اتاقک وسط راه. از زير پامون آب رد ميشد و جلوي رومون تو تاريکي کوه ها آروم نشسته بودن. هزار تا ستاره تو آسمون بود. صاحب اتاقک آهنگ گذاشت و ما خونديم و رقصيديم و خنديديم. دوباره به طرز معجزه آسايي سالم از پله ها اومديم پايين و سوار ماشين شديم و مي رفتيم تا اينکه ساعت شد ۱۱:۳۰ و ما دور زديم و برگشتيم طرف تهران. تمام راه رو جيغ زديم و خونديم و پسته خورديم!! نه نه منظورم رو بد برداشت نکنين جدا پسته خورديم!!!!
۱۲:۳۰ رسيديم تهران. هتل کاليفرنيا رو هم خونديم. واي که اين آهنگ مهشره. يه آهنگهايي هم مي گذاشت که من اولين بار بود که مي شنيدم، البته امشب اولين بار بود که من اجازه دادم انقدر ديوونه بشم و اولين بار بود که با اينکه از يارو خوشم نيومد و اولش سگ شدم اما تونست منو از سگيت بيآره بيرون! واقعا هنرمندي مي خواد،‌ باور کنين! يهو گفت بعضيا هستن که با يه من عسل هم نميشه خوردشون و منم خيلي خونسرد گفتم مثل من!! گفت آره مثل تو! بعد گفت تو آدرس بده کپلي که از کجا بريم!! شايد اگه يه کم بيشتر من رو مي شناخت هيچ وقت اينطور جونشو به خطر نمي انداخت ولي خلاصه کلي زبل بود که الآن سالم تو خونشونه!
آهنگ هاي عجيبي که من نمي فهميدمشون اينا بودن تا جايي که ذهن ياري ميکنه:
حالا که به تو محتاجم
جاي تو خاليست
آنگاه که تو بيآيي
نفسي نيست

يا اين يکي:
جمعه شب جمعه شب ...
خدايا عاشقارو به هم برسون!!

يا:
عمر کوتاهه صفا کن
گذشته رو رها کن

نمي دونم يه چيزايي تو اين مايه ها!
همچين با احساس با اينا مي خوندن که منم با اينکه از بعضي جاهاي آهنگ خنده ام مي گرفت همراهيشون مي کردم. وقتي رسيديم خونه،‌ بابا گفت خوش گذشت؟ منم گفتم آره و اومديم تو اتاق. اين دو تا خوابيدن و من عين ...خلها نشستم دارم اين رو تايپ مي کنم!! که چي بشه؟ خدا مي دونه!

نقطه فجيع و تاريک ماجرا مي دونين چي بود؟ اينکه من حتي يه لحظه هم مخم از کار نيوفتاد. اينکه هيچ وقت اين من دست از سرم بر نداشت و حواسم طبق معمول به همه جا بود و مخم يه بند در حال تجزيه تحليل و تفکر بود. اي مرده شور هر چي فکره ببرن! لعنتي تمام لحظات رو مثل دوربين ضبط کرده و ول هم نمي کنه! می دونین به چی فکر می کنم؟ اینکه این تفریح ماست!! تفریح جوونای مملکتمون! همنیه؟

پس چرا من مست نميشم؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر