۱۳۸۱ دی ۲۴, سه‌شنبه

دارم تو اديتور لامپ مي

دارم تو اديتور لامپ مي نويسم مثل هميشه اما لامپ خودش ديگه نمي خواد بنويسه. نوشته هاي بهرام داهي يکي از مهمترين دلايلي بود که من هم وبلاگ زدم و حالا خيلي حال بدي دارم که گفته باي باي. به نظر من اونم مثل من زيادي نظرات خواننده هاش روش اثر داشت. شايدم من دارم بيخود اين جا نظر ميدم. در هر حال متاسفم که نويسنده خوبي مثل آقاي داهي ديگه نخواهد نوشت. ضرريست براي من و شما :( هيچوقت اون داستانهاي خدا در مورد اتفاقاتي که براش ميفتاد اونجا رو يادم نميره، واکسن‌ Hypothesis :)) خدا بود، خدا! مرسي بهرام داهي عزيز و بامزه:)

منم که ديگه هک نيستم. يعني هکر محترم پسورد بنده رو لطف فرمودن که من يه وقت از دوريه وبلاگم نميرم. دستش درد نکنه که اقلا اينجا چرت و پرت ننوشت و فقط آدرس و شماره تلفنش رو گذاشت ؛) انشالله در امتحاناتت موفق باشي فرزندم! البته بهش قول دادم که پسوردم رو عوض نکنم، پس ممکنه ايشون چند وقت به چند وقت تشريف بيآرن اينجا و سخن برانند، شوکه نشين يه وقت!

کلي حرف داشتم بزنم اما الآن خيلي ديره و خواهرم مي خواد بخوابه بيچاره گناه داره :)
فعلا خدانگهدار. در ضمن مي دونم فجيعا دلتون برام تنگ شده بود ؛)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر