۱۳۸۲ آذر ۳۰, یکشنبه

هزار شکر که دیدم بکام

هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه کم دارد از نشیب و فراز

غم حبیب نهان به ز گفتگوی رقیب
که نیست سینهء ارباب کینه محرم راز

اگر چه حسن تو از عشق مستغنی است
من آن نیم که ازین عشقبازی آیم باز

چه گویمت که ز سوز درون چه می بینم
ز اشک پرس حکایت که من نیم غماز

چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت
که کرد نرگس مستش سیه به سرمهء ناز

بدین سپاس که مجلس منورست به دوست
گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز

غرض کرشمهء حسنست ورنه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز

غزل سرایی ناهید صرفه نبرد
در آن مقام که حافظ برآورد آواز

*****

شب یلدای همگیتون مبارک :)

*****

فردا من دارم میرم انستیتو پاستور واکسن بزنم، هیچکس نمیآد؟

*****

با کمال وقاحت اینجا به نفع دوستم تبلیغ می کنم! برین به این آدرس و به داستان سارا درویش رای بدین! من خودم به سارا و یاسمن شکرگزار رای دادم حالا شما هم برین تند تند داستان ها رو بخونین و ببینین غیر از سارا به کی دیگه می خواین رای بدین! :) بجنبین امروز روز آخره!

*****

خدا این صنم بیچاره رو صبر بده و من واقعا عاشق پیام و خانواده هامون هستم که هر چی من گفتم دقیقا همون شد! یعنی من هیچ وقت از عروسی خوشم نمی اومد و اصلا حتی حاضر نبودم به خودم در لباس سفید فکر کنم چه برسه به اینکه زیر بار پوشیدن یه چنین چیزی برم و بخوام عین برج زهرمار از این میز به اون میز برم با آدم هایی که تا به حال تو عمرم یه بار ندیدم (تو فامیل خودمون) سلام علیک کنم و بدتر از همه اینکه خودم رو مشتاق و خوشحال از دیدن این همه آدم نشون بدم!

وای و اون مسخره بازی های سفرهء عقد و کله قند و دوختن اون پارچه و چه می دونم عسل کردن تو دهن همدیگه (لازم به ذکره که من از عسل متنفرم و به احتمال زیاد عق می زدم!! صحنه رو مجسم کنین!) ...

ادامهء این مطلب و اینکه چطوری از دست همش جون سالم به در بردم رو بعدا حتما می نویسم. پیام جونم بازم مرسی که مجبورم نکردی هیچکدوم از این بدبختیا رو تحمل کنم :* امیدوارم حالا که صنم جونم کلی همت کرده و داره تمام اینارو، که هنوز دقیقا نمی دونم برای چی ولی خب به هر حال، تحمل می کنه آخرش همه چیز به خوبی و خوشی تموم شه و یه خاطرهء خیلی خوب بمونه برای هممون :) کلا امیدوارم و فکر می کنم خوش بگذره D: شما هم دعا کنین، ممنون.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر