۱۳۸۳ مهر ۱۱, شنبه

نخونده بگیرین...

دارم کم‌کم به رانندگی مسلط می‌شم؛ یعنی دیگه لازم نیست در آنِ واحد حواسم به پونصد و پنجاه و پنج تا چیز باشه و یه سری کارا رو اتوماتیک انجام می‌دم. کارایی مثل گاز و ترمز به موقع و ول کردن فرمون بعد از پیچیدن و از این حرفا. البته مطمئنم که در هر حال چند باری باید امتحان رانندگی‌شون رو بدم و رد شم چون یادتون که نرفته، من خدای گند زدنم. کار هم چند جا رو آنلاین رزومه فرستادم اما هنوز روم نمی‌شه زنگ بزنم جایی بگم کار دارین یا نه! می‌دونم به نظر کاملا احمقانه می‌آد اما این یکی از نقطه ضعف‌های منه.

تا به حال‌ سر هر کاری که رفتم (که کم هم نبوده) یا کسی من رو برده اونجا یا خودشون اومدن بهم پیشنهاد همکاری دادن و خودم هیچ‌وقت نرفتم یه جایی بگم آقا به من کار می‌دین؟ و حالا بلد نیستم که باید چطور این کار رو کرد.حتی کیش رو هم صنم می‌خواست امتحان بده و من رو هم برد که تو امتحان تافلش با هم تقلب کنیم که البته یادم نمی‌آد اصلا تقلبی کرده باشیم و مسخره اینجاست که من از همون موقع شروع به کار کردم اونجا الکی الکی (با اینکه از تدریس خوشم نمی‌اومد) و صنم چند سال بعدش اومد اونجا.

حالا اولین باره که احساس می‌کنم هیچ چیز خاصی برای ارائه ندارم و روم هم نمی‌شه رم بگم کار چی دارین! خیلی خنده‌داره نه؟ می‌دونم اگه برم دنبالش چون زبونم درازه و اعتماد به نفسم هم به نظر می‌رسه که زیاده، کم‌کم می‌تونم کار پیدا کنم اما دارم هنوز رو خودم کار می‌کنم که راضی شم و برم. تو رو خدا باز هم فکر نکنین که به خاطر از خودراضی بودنمه که اینطوری‌ام، درست برعکسه، به خاطره کمبود اعتماد به نفس، شدیدا از نه شنیدن می‌ترسم.

حالا تا ببینیم که چی می‌شه. کماکان دعا کنین :)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر