۱۳۸۳ مهر ۱۸, شنبه

کالیفرنیاگردی

این چند روزه اصلا خونه نبودیم. صنم برای یه سخنرانی رفته بود استنفورد و قرار بود که بعدش بیآد پیش من. پیام و من هم تصمیم گرفتیم که بریم از اونجا بیآریمش که بیخودی هی سوار هواپیما نشه و من هم سانفرانسیسکو رو ببینم و بعدش هم صنم رو ببریم لس انجلس بچرخونیم. جای همگی خالی خیلی خوش گذشت. اول از همه که توی سانفرانسیسکو یه کمک عموی من کلی این‌ور اون‌ور رفتیم و فکر نکنم واقعا شهری به این زیبای توی دنیا وجود داشته باشه. شب اول با جوانه و جهانشاه رفتیم بیرون و بعدش هم رفتیم خونه‌شون کلی گفتیم و خندیدیم و بعدش ما برگشتیم به هتل.

alkatras.jpg


فرداش عموم اومد و رفتیم آلکاتراس رو دیدیم؛ البته از دور چون هیچ‌کدوم دل رفتنِ توش رو نداشتیم! اون عکس بالایی آلکاتراسه. برای نهار گیله‌مرد و مرتضی نگاهی هم به ما پیوستن و واقعا خوش گذشت. آقای رجب‌نژاد به همون اندازه‌ای که فکر می‌کردم آقا، مهربون و بامزه است. بعد از نهار هم عموم یه جاهایی ما رو برد که کم‌کم داشت گریه‌ام می‌گرفت بسکه خوشگل بودن. این درخت‌ها و برگاشون رو ببینین. وای خیلی خوشگل بود.

leaves.jpg


شب رو رفتیم خونه‌ی عموم در برکلی. منظره‌ی جلوی پنجره‌ی هال‌شون اصلا یه چیز عجیبی بود که من انقدر حواسم پرت بود متاسفانه یادم رفت عکس بگیرم. با راهنمایی عمو و زن‌عمو تصمیم گرفتیم که از Highway 1 برگردیم. دعا می‌کنم که همه‌ی کسانی که دوست دارن حتما یه روزی بتونن بیآن و تو این راه رانندگی کنن!! مجسم کنین که جاده‌ی چالوسی باشه که از لبِ دریا بگذره! اینا هم چند تا عکسه از همون‌جا، فقط حیف که بیشتر جاها مه بود و نمی‌تونستیم همه‌ی زیبایی رو ببینیم.

foggysea1.jpg


بالاخره رسیدیم به لس‌انجلس و رفتیم پهلوی خداداد و با صفا هم شب رفتیم هالیوود و وست‌وود گردی! بعدش هم همگی رفتیم قلیون‌کشی D: جای رفقا خالی! اوه تازه چند وقت پیش به لطف یکی از خوانندگان عزیز وبلاگامون با پیام یه جا رفتیم تو سن‌دیه‌گو که قلیون‌بازی بود :) خوبه همه خبر دارن من قلیون‌بازم و انقدر مهربونن که همش می‌برنم این‌جور جاها.

foggysea2.jpg


از لس‌انجلس هم اومدیم خونه‌ی ما و با صنم دیشب رفتیم یه کلاب و کلی خندیدیم جای همگی خالی. امروز صبج هم صنم رو بردم گذاشنم فرودگاه سن‌دیه‌گو و تنهایی برگشتم!این اولین بارم بود که این همه راه رو تنهایی رانندگی کردم اون هم تو اتوبان‌های اینجا که همه یه ذره زیادی گاز می‌دن! خوشبختانه نه گم شدم و نه مُردم! تنها نکته‌ی منفی این چند روز جریمه‌هایی بود که چپ و راست شدیم! یه بار سرعت غیرمجاز و یه بار پارکینگ، چون پول پارکومتر تموم شده بود :( جلوی خونه‌ی خداداد هم که ماشین رو خیلی شیک بکسل کردن و بردن چون‌که مثل اینکه ما جای اشتباهی پارک کرده بودیم! خلاصه کلی درآمدزا بودیم برای پلیسِ امریکا!!

foggysea4.jpg


خیلی خوب بود که این چند روز از دنیا بی‌خبر بودیم! واقعا آدم هر چی بیشتر بدونه بیشتر زجر می‌کشه. انشالله که همگی خوبین! این هم یه پست مفصل به تلافیه تنبلی این چند وقت :) لطفا کماکان برای کار من دعا کنین بی‌زحمت!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر