۱۳۸۴ تیر ۷, سه‌شنبه

مخرج یا مدخل،‌ مسئله این است!!!!

امروز یه سری عکس بهم نشون دادن از یه گروهِ لختی‌ها در یونان و خب ... این چند وقته داشتم فکر می‌کردم که کلاً من چقدر آدمِ خنثایی شدم! قبلاً وقتی در مورد همجنس‌گرایی و این‌جور چیزا می‌شنیدم یا می‌دیدم اصلاً درک‌شون نمی‌کردم و راستش همیشه معتقد بودم که بر طبق قوانین طبیعت و محل‌های تعبیه شده در بدن و کارکردشون‌ همجنس‌گرایی فقط می‌تونه نتیجه‌ی یه اختلال هورمونی باشه. الآن هم کماکان همین نظر رو دارم اما با یه فرق بزرگ! الآن دیگه برام خیلی عادیه دیدنِ این‌جور آدم‌ها و تازه فهمیدم دوستای خوبی هم هستن! مخصوصاً مردهای همجنس‌گرا!

اینا به احتمالِ خیلی خیلی زیاد تاثیرِ رسانه‌های اینجاست و حضورِ پررنگِ این عده از مردم. پریشب داشتیم می‌رفتیم بورلی هیلز یه مهمونی و تو راه از محله‌ی بارها و دیسکوهای gay ها رد شدیم و داشتم با خودم فکر می‌کردم آهان ببین شیده خانوم ۳ سال پیش یه پسر اوا خواهر دیدی تو ایران و دو کلمه اظهارنظر کردی و کلی فحش خوردی حالا اینجا رو ببین، نوشِ جان! :) راستش فکر کنم هیچ‌وقت یه هوموفوبیک نبودم و فقط درست نمی‌شناختم‌شون و حالا اصلاً برام ناراحت‌کننده نیستن ولی خب مثل همه‌ی پدیده‌های غیرمعمول جالبن.

حالا این عکس‌های لختی‌ها رو دیدم دوباره به فکر فرو رفتم. اولین عکس‌العملم شوک بود! اینا با زن و بچه و همسایه همه صاف صاف لخت مادرزاد می‌رن این‌ور اون‌ور و بسکت‌بال بازی می‌کنن و اسکیت‌سواری می‌کنن و می‌رن مهمونی! ممممم... می‌گن اون سیبی که حوا جان گند زد و به خوردِ آدم داد در اصل میوه‌ی دانایی بوده و تازه بعد از خوردنش یهو دیدن لختن و برای اولین بار از شرم خودشون رو پوشوندن و خدا هم انداخت‌شون از بهشت بیرون و گفت برین دیگه جاتون اینجا نیست! حالا دارم فکر می‌کنم اینا واقعاً به اون جایی رسیدن که دانایی‌شون رو بی‌خیال شدن یا اینکه حیا خوردن و یه آب روش (چون اصلاً کلاً حیا چیزِ بی‌خودیه) شایدم می‌خوان متفاوت باشن و مردم رو شوکه کنن و اینم یه نوع اعتراضه به مردمی که برده‌ی سر و وضع‌شون هستن!

خلاصه این دفعه دیگه خیلی راحت نیست قضاوت کردن! فکر کنم دیگه اصلاً یاد گرفتم که در جایگاه قاضی نشستن و ارزش‌گزاری کردن کارِ بیخودیه. واقعاً دیگه مرز بین خوب و بد،‌ زشت و بد، خوشبخت و بدبخت، درست و غلط، نرمال و آنرمال مدخوشه و شاید موقعشه که تمامِ این پیش‌ذهنیت‌ها که جامعه، کتابا، تاریخ و آدم‌های دیگه کردن تو سرمون رو کامل پاک کنیم و در کل زیاد قانون و تعریف تعیین نکنیم. فکر کنم این‌طوری خیلی راحت‌تر می‌شه با مسائل روبرو شد و فهمیدشون!

شایدم من زیادی لیبرال دموکرات شدم یهویی!!!!

۹ نظر:

  1. و.و.و..و ... بسي خطرناك ظاهر شدي!
    حالا اينهمه موضوع گير دادي به اين؟ آدم با ترس و لرز بايد بلاگت رو بخونه!

    پاسخحذف
  2. سلام .... آخه چرا يه كانتكت فرم نداره اين وبلاگت تا آدم پيش اين همه ملت براي يه درخواست ضايع نشه !!!!
    خب چيكار كنم ديگه : منم لينك ميخوااااااااااااااااام .

    پاسخحذف
  3. اوخ اوخ..الان اون پست اون موقع رو خوندم. مباركه كه انقدر ذهنت باز تر شده. خيلي از اين حالتي رو كه توي اون پست داشتي مديون تعليمات(يا بهتر بگيم عدم آگاهي) جامعه اسلاميمون بوده. اين لختي ها هم برات عادي ميشه حتما.

    پاسخحذف
  4. سلام سردبير عزيز. خوبي؟ راستش اين به خاطر اينه كه نبايد مطلقي رو تو دنيا در نظر بگيريم. اينجا مي شه بي نهايت ها رو تصور كرد. اما خب من احساس مي كنم هميشه بايد يه چيزي پنهان داشت براي عرضه كردن. كلا از آدمايي كه هميشه خيلي رو بودند هم خوشم نمي اومد. البته اين از بعد روابط انساني و اخلاقي و ارتباطات اجتماعيه. هميشه مجذوب افرادي بودم كه يه جورايي پيچيده بودند و من بايد كشفشون مي كردم. اينجا هم احساس من به همين دليلي كه گفتم بر مي گرده. بگذريم. موفق باشي

    پاسخحذف
  5. سلام عزيزم - به هر حال شما با محيط خودتونو وفق دادين - و به هر حال تو بعضي كشورها حقوق اجتماعي و همه امكانات دارن - ما هم شهردار داريم :(
    خوشحالم زود زود پست مي گذاري - مراقب خودت باش - يلدا
    يه وقت نياي سر بزني به وبلاگ ما ها ناناز - به پيام خان هم سلام برسون

    پاسخحذف
  6. اين نتيجه گيريه پاراگراف آخرت يه تيريپ شيده ايه عالي بود!....رسيدن به چنين باوري يه گام بلند ،در جهت رشد تفكر شخصيه!...
    ...اون موقع كه ايران بودي ، خوب ماشالا انقدر جامعه سر شار از نا هنجاري اجتماعي بود ، كه ما به ميزان فرواني از تحليل هاي اجتماعي شما محظوظ ميشديم!...ومن اصلا بخاطر همين تحليل ها سينه چاك پينك فلويديش شدم!...
    و حالا كه مي بينم دوباره يك عدد تحليل شيده اي نوشته اي كلي حس خوب قديما برام زنده شد!...گفتم بالاخره يه روزي هم موقع نقد آمريكائي ها و عجائب و غرايبشون ميرسه!...
    ...واقعا كه هيچ موجودي را قدرت گريختن از نگاه تحليل گرشيده نيست!...

    پاسخحذف
  7. واااااااي!رفتم اون مطالب قديمي رو خوندم!...عجب محشري!...چقدر باحال بودن!...يه جاهاييش انقدر خندم مي گرفت كه مي خواستم بميرم از خنده !ولي چون مثلا داشتم جلو مردم مطلب جدي مي خوندم، مجبور بودم در خودم بخندم!.... نزديك بود ديافراگمم منفجر بشه!!!.....
    ....آرشيوسال 2002ات هم بلاگاي 2005 رو جارو ميكنه ميذاره اون ور!!!!!

    پاسخحذف
  8. ba unke modati hast ke usa rafti vali afkaaret hanooz poosideh hast ke fekr mikoni hamjens-garahaa moshkele hormoni daran,,,vaaghean barat moteasefam...bishtar moaale-e kon aziz del...be omide salamaatiye khodet ke moshkele hormoni nadari. bye

    پاسخحذف
  9. ××××××××××سلام جالب بود خوشحال ميشم سري به من بزنين×××××

    پاسخحذف