۱۳۸۱ آذر ۱۴, پنجشنبه

سيما جان يه جورايي حرف

سيما جان يه جورايي حرف دل من رو زده. بابا بي خيال.

مخصوصا دلم مي خواد به اونايي که اون ور دنيا نشستن و مي گن لنگش کن بگم تو رو خدا تو ديگه خودت رو جمع کن و دست از سر ما بردار. اگه خيلي حالت براي ايران بده پاشو بيا اينجا با ما دود بخور با ما حرص بخور. با ما تو سال ۷۶ از هيجان و اميد بترک. با ما هر روز ۷، ۸ تا روزنامه بخر و کلمه به کلمه اش رو بخون. با ما وقتي اون روزنامه ها دونه دونه درشون گل گرفته ميشه اشک بريز. با ما پا به پاي اون گوگوري مگوري که هنوزم خيلي خيلي دوستش دارم و هنوزم مي گم که خالي نبسته و هنوز وقتي ميشنوم بهش ميگن محمد فريبا، محمد پيرپکاجکي، محمد خالي بند حداقل ۲ دقيقه اونچنان زبونم بند ميآد که دور وريا شک مي کنن نکنه فاميلمونه يا يه همچين چيزايي، بيا و خطهاي غصه رو روي صورتش بشمر. ديگه اون لبخند به پهناي صورتش که دل مرد و زن و پير و جوون رو تسخير کرده بود نمي بينم اما مي دونم چقدر کار کرده. مي بينم که چه وضعيتي داشتيم ۶ سال پيش و الآن چه وضعيتي داريم.

مي بينم که مردم چطور دارن تو خيابونها مي گردن و مي بينم که چقدر آزاديهام بيشتر شده و به عينه مي بينم که واقعا عجب حافظه تاريخي مزخرفي داريم! مي بينم که چطور به طرفه العيني پشت مي کنيم به اوني که له شده و مي کبونيمش. مي بينم که صغرا کبرا مي چينيم که ...

اه اه اه حالم به هم خورد. من که ديگه ۳ ساله نه روزنامه اي مي تونم بخونم نه تلويزيون نگاه مي کنم و نه ميذارم کسي درمورد سياست چيزي بهم بگه و دلم مي خواد فقط مردم انقدر حواسشون جمع باشه که بدونن که من فکر مي کنم اگر خيلي موقعها اون گوگوري مگوري اونطوري که ما دلمون مي خواست تو اوج هيجانات باهامون همراهي نکرد نه به اين خاطر بود که مي ترسيد يا طرف اينا بود يا نون خور خودشون بود يا خالي بند بود بلکه من ميگم به اين خاطر بود که نخواست موج سواري کنه و اجازه بده که به اين بهونه من و شما رو به خاک و خون بکشن. وگرنه خودمون مي دونيم همون ۱۸ تير چه راحت مي تونست اين کارو بکنه.

براش خيلي خيلي احترام قائلم گرچه به نظرم براي سياست ساخته نشده چون زيادي انسانه اما به هر حال مستحق اين به معرفتي ماها هم نيست. شما رو به خدا به حرفاي اونايي که سيما چه قشنگ گفته رو مبلهاي آمريکاييشون نشستن و شعاراي آنچناني ميدن گوش نکنين و نذارين اون چيزي رو که اين انسان داره سعي مي کنه بهمون ياد بده گولش رو نخوريم، يعني بر موج احساسات مردم سوار شدن، رو اون خوش تيپ ها از اون ور دنيا بهمون ديکته کنن.

بازم مي گم هر چيزي وقت و زماني داره. بيکار نمي شينيم اما با مخ هم نمي ريم تو ديوار. بازم مي گم گاماس گاماس دوستان، گاماس گاماس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر