تولد کاپوچینومونه، تولدش مبارکه، نه؟
***
این تعطیلاتِ عزاداری عجیب به ما خوش میگذره! فعلاً هم سوسک و اینا نشدیم حالا ببینیم بعداً چی میشه. این دفعه فرهاد عزیز فرمودن استادشون در شریف گفته که امشب (شب پنجشنبه) ساعت ۲ زلزله میآد و میگفت که تو رو خدا بیآین همدیگهرو ببینیم و وداع کنیم! خلاصه با بچهها جمع شدیم و رفتیم پایین کلی قدم زدیم و گفتیم و خندیدیم و شام خوردیم و اومدیم بالا نشستیم و Kill Bill II رو هم با هم دیدیم و ساعت شد ۲ و زلزله نیومد همه رفتن خونههاشون و گرفتن خوابیدن!
داشتیم با سامان و پیام حساب میکردیم که اگه ماها همهمون تو خونه ما زیر آوار بمیریم چقدر hit از محتوای فارسی رو وب میپره! بعد گفتیم وقتی خبر پخش شه اول هی همه لینک میدن و میگن آخی دیدین اینا هم وبلاگنویس بودن و مردن؟ بعدش هم از اونجایی ملت مردهپرستی هستیم ناگهان همهی اونایی که مردن وبلاگهاشون کلی طرفدار پیدا میکنه و همه هی تعریف میکنن که وای اینا چقدر خوب بودن و حیف شد مردن و از این حرفا!
ولی خب در هر حال زلزله نیومد و نقشههای ما برای شهرت بعد از مردنمون در نطفه خفه شدن ولی در عوض فیلم خیلی کیف داد. البته به نظر من قسمت اول یه شاهکاری بود کاملا متفاوت از این یکی و خیلی بیشتر به من چسبید. وای خدایی ماجرا اینجا بود که این فیلمی که ما دیدیم با زیرنویس فارسی بود و سانسورکی هم داشت، میدونین چطوری؟ مثلاً جاهایی که اوما تورمن تاپهای چسبون پوشیده بود بدنش رو سیاه کرده بودن که خب البته اصلاً مقبول نظر دوستان نبود و حمیدرضا و نیما از همه بیشتر حرص خوردن!
جای صنم فوقالعاده خالی بود که کلی از مصاحبت با فرهاد عزیز مستفیض بشه :)) هر دری که باز و بسته میشد و هر صدایی که میومد فرهاد میپرید سرپا و میگفت خداییش این یکی دیگه زلزله است :)) ماجرایی داشتیم خلاصه. احسان هم دیشب وسط آپدیت کردن کاپوچینو برگشته میگه اینجا سگها دارن پارس میکنن زلزله میآد!!! اولش هی میگفت شیده زود باش بگو من چکار کنم که برم زودتر سر درسم، ولی بعد از شنیدن پارس سگها هر چی بهش میگفتم بابا احسان جان دیگه کاری باهات ندارم برو به درست برس میگفت نه بابا زلزله میآد دیگه به امتحان دادن نمی رسه! بیا در لحظات آخر کاپوچینو آپدیت کنیم!!
این بچههای شریف حاضرن با زلزله همهی ماها بریم زیر گل اما اینا امتحاناشون کنسل شه :)))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر