امروز رفتم دکتر هومیوپاتیم و یه دل سیر به برادرم فحش دادم و کلی الآن حالم بهتره!!!
*****
آهای ملت!
دیدین این کلاغ سیاه که پنداری می گفتن مٌرده ناگهان طی یه سری عملیات محیر العقول به عالم حیات برگشته و داره حسابی هر روز کلی قار قار می کنه؟! والله ما که بخیل نیستیم انشالله که هیچ وقت هیچکس تا موقعی که یه دل سیر تو این دنیا زندگی کرده و راضیه که بره، دستش از اینجا کوتاه نشه. آمیــــــــــــــــــن!
*****
پیشنهاد می کنم حتما این ستون خداداد رو بخونین که هی آریایی آریایی بازی درنیآرین! نه ولی از شوخی گذشته من خودم به شخصه نمی دونستم اینطوریه که خداداد میگه. ممنون از روشنگریت ای شتابزده! راستی دوستانی که در ایران نیستین و با اجنبی ها در ارتباطین این ستون رو بهشون نشون بدین بلکه بیآن بخونن و شاید خدا بخواد و بفهمن که ما عرب نیستیم و تو چادر در صحرا زندگی نمی کنیم و غذامون مار و ملخ نیست و سیاه پوست هم نیستیم و تازه زن هامون نه تنها می تونن از خونه بیآن بیرون بلکه کلی کارای دیگه هم می کنن که حالا اینجا حجب و حیا اجازهء بازگو کردنش رو نمیده!
*****
پیاده کردن مصاحبهء کسی که با سرعت ۵۵۵۰۰۰ لغت در ثانیه صحبت می کنه خیلی سخته، می دونم! حمیدرضا جون، مرسی :* انشالله که در اون دنیا با آقامون استانلی محشور بشی مادر و بن بستت هیچوقت بن باز نشه که اگه بشه از آبکش زنده زنده ردت می کنم (تازه از دنده های مدل مختلف هم کمک می گیرم)!!!! ای وای چه خشن بود، یه معذرت خواهی از قول من بکن بی زحمت ؛)
*****
باور کنین وقتی آدم لبش کهیر می زنه درسته که شبیه این زن سیاهپوستای سکسی و لب کلفت میشه (یه چیزی تو مایه های Toni Braxton!) اما کلی هم احساس حماقت می کنه! من نمی دونم اینایی که میرن از قصد لبشون رو آمپول می زنن که شبیه لب من بشه (در موقعیت دراماتیک فعلیش!) چی تو ذهنشون میگذره!! احساس می کنم الآن لبام جلوی دیدم رو گرفتن! آقا یکی یه قرص ضدحساسیت درست حسابی سراغ نداره منو از دست این کهیر لعنتی نجات بده؟ :((( این هیدروکسی زین بد جوری ملگنم می کنه اعصابم خرد میشه :(
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر