حال منقلب از مرگ چند تخمک.
گريه.
رفتار غير منطقی.
گریه.
گل گاو زبون و سنبل الطیب.
سعی برای معذرت خواهی برای حالی که دستِ خودم نیست.
بحثِ بی فایده.
گریه.
تماس برای عذرخواهیِ دوباره برای رفتار عجیب غریب.
زبون اونطوری که می خوام نمی چرخه.
صدای خودم رو نمیشناسم.
فکر کنم باورش نمیشه حالم بده.
دعوا.
گریه.
گل گاو زبون و سنبل الطیب.
گریه.
خواب و کابوسِ دعواها.
گریه.
گل گاو زبون و نگاه های نگران به چشم های همیشه خیسی که خیلی به ندرت خیس میشن.
درمونگاه و سِرم.
دعوای پزشک برای خوردن چیزی به غیر از آب و تهدید به بستری شدن.
گریه.
سِرم.
گریه.
سِرم.
گریهء مامان.
گل گاو زبون و سنبل الطیب.
«نادر اذیتت کرده؟» «نه» «پس آخه چته؟!!»
سکوت؛ گریه.
دلتنگی؛ نگرانی؛ بلاتکلیفی؛ استیصال؛ مرگ؛ احساس گناه؛
گریه.
درد.
سِرم.
گریه.
صدایی به یخیِ دست و پایِ من از پشتِ تلفن.
گریه.
۲۴ ساعت چپیدن زیر لحاف.
گریه.
لعنتی چرا تموم نمیشه؟ پس چرا شروع نمیشه؟
لالمونی.
تموم شدن اشک ها.
بال بال زدنِ مامان و بازجویی بابا.
لالمونی.
زور زدن برای جواب دادن با صدایی که نلرزه به اون صدای یخ پشت تلفن فرسنگ ها بلکه به اندازهء ابدیت دور.
بغض.
حال تهوعی که انگار از درونِ خودم نشات می گیره و با شنیدن صدای سردش بیشتر و بیشتر قوت می گیره.
نوازش نوشین.
گریه.
گل گاو زبون و سنبل الطیب.
نشستن سه ساعت بی حرکت زیر دوش حموم.
چشم های نگران مامان که پرده حموم رو کنار می زنه و نگام می کنه.
سرش رو میندازه پایین و تیغ رو بر میداره و میره.
می خندم.
تجربه ثابت کرده که موقعی که حالتون بده و می خواین دنیا به پایان برسه نباید حتی طرفای وبلاگتون پیداتون بشه. چرا هی میگین بنویس؟ می خواین اینارو بخونین؟
...
the emptiest of feeling,
don't get sentimental,
it always ends up drivel,
...
crushed like a bug in the ground,
shell smashed,
juices flowing,
wings twitch,
legs are going,
...
one day,
I am gonna grow wings,
a chemical reaction,
hysterical and useless,
HYSTERICAL,
...
سه ماهگردمون مبارک!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر