روز اول حالم خیلی بهتر بود! معمولا برعکسه. اولش که آدم عمل می کنه حالش خیلی بده ولی بعدش کم کم بهتر و بهتر میشه. ولی خب بازم این منم که داریم در موردش صحبت می کنیم پس قاعدتا باید انتظار اتفاقات غیرآدمیانه هم داشته باشیم! نمی دونم اصلا این عمل دماغ چی بود این وسط؟! یعنی خب تا یه حدی می دونم اما می دونم که می تونست نباشه و الآن من اینطوری قیافه ام شبیه انسان های نخستین که از دست شوهرشون با گرز کتک خوردن متورم و کبود نبود!
مسخره تر از همه اینه که پژمان داره برمی گرده دبی (شایدم تا الآن دیگه پریده باشه!) و من خودم شخصا یه مراسم خداحافظی براش راه انداخته بودم که با بچه ها جمع شیم و الوداع بخونیم و فکرکنم تنها کسی که اونجا نبود من بودم!! چون از این دماغ الاغ داره عین چی شر شر خون میاد و فکر کنم اگر پا میشدم با بچه ها می رفتم فرحزاد باید جنازه ام رو می بردن یه راست پزشکی قانونی به جای بیمارستان!
این عمل هم برای خودش تجربه ای بود. اول از همه چند وقت پیش ها نوشته بودم که رفته بودم پهلوی این دکتره و ازم عکس گرفته بود و با کامپیوتر نشون داده بود که قراره این اشتباه طبیعت بعد از عمل چه ریختی بشه. اون موقع به دلم ننشست و در ضمن من خیر سرم همیشه جزو آدم هایی بودم که عمل بینی رو محکوم می کردم و می گفتم آدم باید به هر چیزی از نوع طبیعیش راضی باشه!!!
وقتی خواهرم چند سال پیش پهلوی همین دکتر دماغش رو عمل کرد اینجانب هی پوزخند می زدم که ببین تو رو خدا مردم چه ها که نمی کنن! وقتی درد فجیعی داشت چون عمل اون استخوانی و فوق العاده دردناک بود می گفتم خب خودت خواستی دیگه! الآن خیلی جالبه. عمل من گوشتی بود و اصلا به استخوانم احتیاجی نبوده که دست بزنه پس به مراتب راحتتر و کم دردتره، ولی خودم هم هنوز نمی دونم دقیقا چه چیزی باعث شد این همه پول بی زبون بدم که این آقای محترم بزنه دماغ اینجانب رو ناکار کنه.
از اونایی که برام دعا کردن ممنون :) فکر کنم دلیل درد کمی که داشتم و بیهوشی خوب و بدون دردسرم همین دعا های شماها بوده :) الآنم برام خوب نیست جلوی کامپیوتر بشینم که داره دوباره خون شره می کنه :((( حالا بی زحمت دعا کنین حالم زودتر خوب شه چون خیلی کم طاقتم تو مریضی و درد، دستتون درد نکنه :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر