۱۳۸۲ شهریور ۳۱, دوشنبه

فکر کنم تمام کارايي که

فکر کنم تمام کارايي که نبايد انجام مي دادم رو انجام دادم! ديدم نمي تونم طاقت بيآرم و کله ام رو تا جايي که مي تونستم به عقب خم کردم و سرم رو شستم. آخراش ديگه احساس مي کردم که الآناست که مغزم از سوراخاي بينيم بزنه بيرون!! مامانم وقتي اومد و منو ديد ... خب فکر کنم حيوونکي ديگه بايد به اين کاراي من عادت کرده باشه اما نمي دونم چرا نمي کنه! بعدشم رفتم حموم! الآن احساس سبکي مي کنم و حالم هم کلي بهتر شده :)

صبح هنوز از تختم در نيومده بودم که پيام زنگ زد و نامهء يه دوستي که ازدواجمون رو بهش تسليت گفته بود رو برام خوند. خيلي جالب بود ايشون به اين خرده گرفته بودن که من چرا در وبلاگم مي نويسم که دماغم رو عمل کردم، چاقم و يا روسريم افتاده بوده يا اينکه ديگران چي پشت سرم ميگن و برطبق اين دلايل نتيجه گيري کرده بودن که همراه با همسر گراميشون فکر مي کردن که پيام آدم حسابي تر از اين حرفا باشه که بيآد با يه لوس و بچه ننهء آشغالی مثل من ازدواج کنه.

شروع خوبي براي يه روز جديد بود، نه؟ حالا هي بهتر و بهتر هم ميشه! خب بعدش اومدم آن لاين و ديدم يه دوستي هم در وبلاگشون از من به عنوان يک مورد عملي آزمايشگاهي استفاده کردن که به يه شخص ديگه اي بفهمونن که آدم چطور با اينکه مي دونه کاري گناهه يا اشتباهه اما به علت لذت و غرور و يا... انجامش ميده!!! ايشون تازه از وسطاي وبلاگم متوجه شده بودن که بنده دخترم! دقيقا نمي دونم اصلا من وسط اون بحث چکاره بودم اما خب شما هم برين بخونين اگه فهميدين چي گفته براي منم ترجمه اش کنين!! اوه راستي دوست عزيز من مطمئنا حاج خانوم نيستم و فکر نکنم هيچ وقت هم بشم، آهان راستی راضی هم نیستم!

اينم از دوميش حالا مي رسيم به سوميش! شنيدين مي گن يه روزايي انگار از در و ديوار برات ميبآره؟ اگه نشنيده بودين حالا نه تنها شنیدین بلکه دارین به عینه تجریبات یه شخص رو در این مورد می خونین!

رفتم یه سر به مجله بزنم و ببینم چه خبرا هست.

ببين، قرار شد من خفه شم اما نميتونم! اخه عزيز جان تويي که با امريکن ودينگ(نتونستم انگليسي بنويسم) حال ميکني تو و چه به نگاه انتقادي!! ميدوني خيلي خوشحالم که حداقل داري اون ايده الي که من از تو برا خودم ساخته بودم رو يواش يواش ميشکني! خيلي خوشحالم!!! همتون پوچيد! پوچ و تو خالي!!

خیلی خوبه نه؟ اون وقت می دونین بعدش چی شد؟ طبق معمول من آف لاین شدم پیام بهم زنگ زد تا برای میلیونیوم بار برام توضیح بده که خب که چی؟

روز خوبی رو برای همتون آرزو می کنم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر