۱۳۸۲ مهر ۱, سه‌شنبه

انقدر زير دست دکتر گريه

انقدر زير دست دکتر گريه کردم که چشمام هنوزم قرمزن! اون بخيه کشيد و پانسمان کرد و من اشک ریختم :(( خیلی درد داشت. در ضمن خیلی هم ورم داشت! حالا قراره دوباره برم شنبه برای پانسمان که ببینیم بهتر شده یا نه. لطفا دعا کنین کمتر درد داشته باشه و شباهتش فوق العاده اش به دلمهء بادمجون هم سریعا از بین بره که من اعصاب ندارم!

از شنبه قراره برم سر کار جدید. دیگه تدریس رو کنار گذاشتم. بالاخره. از اولی که رفتم سر کار تا الآن عمده کارم حول تدریس می چرخیده و این در حالیه که هیچ وقت این کار مورد علاقه ام نبوده و قبلا هیچ وقت حتی فکرش رو هم نمی کردم که این شغل رو انتخاب کنم. راستش من واقعا انتخابش نکردم خودش شد و منو گیر انداخت. دیدین تا وقتی که یه کاری داری و هی توش پیشرفت می کنی حتی اگه مورد علاقه ات نباشه نمی ری دنبال کار دیگه ای؟ خب وضع منم اینطوری بود تا اینکه دیدم بعد از ۳ سال رسیدم تهش و دیگه هیچ جای پیشرفتی توش نیست و هوایی شدم.

در عوض با کارای حاشیه ای جبرانش می کردم. با نوشتن جاهای مختلف، ترجمه و غیره. حالا تازه دارم میرم تو یه حرفه. این زبانی که بلدم برام این موقعیت رو همیشه فراهم کرده که کارای مختلف رو امتحان کنم و این دفعه هم یه کاری که فکر کنم به دلم بشینه. حالا اول باید برم برای آموزش دیدن چون به غیر از یه زبون دراز که خوب بلده به زبون های مختلف بچرخه و یه کمی آدم شناسی و یه کمی هم کامپیوتر چیز دیگه ای بلد نیستم! البته تو مصاحبه آقاهه می گفت من مطمئنم شما آموزشتون خیلی طول نمی کشه!

مصاحبه با یه فرد انگلیسی بود که شریک شرکته. اینا خودشون منو دعوت به کار کردن و من همینطوری الکی رفتم فقط ببینم شرکت چه جوریه و چی از من می خوان. دیدم به نظرم جالب میآد! خلاصه که بعد از حرف زدن با شریک ایرانی قرار شد با شریک خارجی هم حرف بزنم. جاتون خالی یه آقای مو قرمزه با مزه ای بود که نهایت سعی اش رو داشت می کرد که به نامفهوم ترین نحو ممکن حرف بزنه! منم که وقتی می بینم یکی می خواد اینطوری انگلیسیم رو چک کنه بیشتر برافروخته میشم و اون روم میآد بالا و وقتی اون روم میآد بالا نمی دونم چرا انقدر لهجه British ام قلمبه میشه!

خلاصه چون از کارش زیاد خوشم نیومده بود تا جایی که ممکن بود صندلی رو کشیدم عقب و به پشتیش تکیه دادم و پاهام رو انداختم رو هم. زیاد هم زور نزدم ببینم چی میگه! وقتی داره مثل یه منگل retarded حرف می زنه خب منم ازش می خوام که حرفاش رو تکرار کنه، انقدر تکرار کنه که خودش از این ادا اطوار ها خسته شه! لازم نشد زیاد بگم تکرار کنه چون با تمام تلاشش بازم خیلی نمی تونست کلمه ها و هجا ها رو قورت بده!

اولش چون عصبانی بودم بریتیش جوابش رو می دادم ولی بعدش کم کم آروم شدم و امریکن شد! اینم از مزایای موسسه درس دادنه دیگه. خودم انگلیسی امریکن بلد بودم ولی بعدش که شروع به تدریس headway کردم خودم هم نفهمیدم چی شد فقط می دیدیم خورشید بعضی موقع ها که داریم با هم اختلاط می کنیم بد جوری نگاهم می کنه و کم کم بهم گفته که عزیزم خیلی بریتیش شدی!! وقتی به طور خودآگاه توجه کردم دیدم که ای داد بیداد «ر» ها دیگه نیستن و «ت» ها بد جوری غلظتشون رفته بالا!

موقع سخنرانی سر کلاس های دانشگاه یا تدریس یا مصاحبه بریتیش می شدم یهو! در هر حال کنترلش کردم الآن و می تونم انتخاب کنم کدوم رو کی استفاده کنم البته امریکن رو ترجیح می دم چون بعد هر جمله فک درد و حنجره درد نمی گیرم :) خلاصه که نتیجه مصاحبه این شد که گرچه من هیچ گونه تجربه و اطلاعاتی در مورد اون کار ندارم اما زبون دارم پس استخدام میشم!! جالبه نه؟ دعا کنین لطفا که کار خوبی باشه و بالاخره راضیم کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر