سیزده به در شد! این آقا رو هم که ملاحظه میفرمایین در پارک جمشیدیه به دیدارشون نائل شدیم و الحق که پشت مویی مبسوط داشتن!! کت چرم بسیار شیک و تکرار میکنم پشت مویی بَس طاووس نشان! من رفتم بغل دستش ایستادم و به بچهها اشاره کردم که ازمون عکس بگیرن!! پرستو جان هم با دوربینِ توپ Sony, Cybershot, T1 که تازگی سوغات رسیده و خیلی هم خوشگله، عکسِ بسیار زیبایی ازمون گرفتن که خب البته من ازش بریده شدم که شما از دیدارِ این دوستمون لذت وافر ببرین! بدبختی اینجاست که بابک میگه تو امریکا اکثرِ ایرونیا همین ریختی هستن :((( یه سری عکس هم علیرضا گرفته تو ستون عکسمون. شما رو به خدا فقط نظرات پای مطلب رو ببینین تا بفهمین چرا میگم نظرخواهی بدترین اتفاق برای وبسایتهای فارسی بود!
و اما اولین کاپوچینوی امسال؛ ستون جدید علم رو که سروش عزیز پیشنهادش رو داده بود حتما ببینین و نظراتتون رو در موردش بنویسین. فکر کنم تو این ستون و این مقوله خیلی جای مانور باشه و شما هم اگر احساس کردین دوست دارین مطلب بفرستین برامون. صنم یه مطلب خیلی خوب رو شروع کرده که پیدایش و سیر تکاملی مجلات الکترونیکی ایرونی فارسی زبون رو بررسی کرده. با مسئولینشون و سینا مطلبی و چند نفر دیگه صحبت کرده و به نظر من که مطلب خوبی از آب در اومده، حالا ببینیم هفتهء دیگه چطور ادامهاش میده.
راستی حالا که حرف این مجلات پیش اومد پلوتونیوم رو یادتونه؟ خیلی خوشگل بود، نه؟ من خیلی از طراحیاش و سلیقهء موسیقیشون، که با من یکسان بود، خوشم میومد! اما متاسفانه به دلایلی که حالا خودِ امیر به صنم گفته و تو مطلب هفتهء دیگه میآد به یه حالت کمایی دراومد که خب برای من خیلی ناراحتکننده بود :( حالا فعلا امیر و علیرضا و حامد توی پارکینگِ مجله مشغولن! لحن غالبِ مطالب شاکیه اما خوب از اونجایی که من خودم شدیدا همیشه شاکیام کلی کیف میکنم D: شما هم برین یه سری به پارکینگشون بزنین شاید خوشتون بیآد. جالب امروز صبح بود که امیر بود میگفت اِه شیده مردم کاپوچینو به دست میآن تو پارکینگِ ما :))) البته نمیگم که در ادامه چه برنامهای برای اون مردمِ بیگناه داشت! بگذریم!
مهدی بحث بازاریابی رو تو ستون مدیریت شروع کرده. نوشتههای موجز و راحتالحلقومِ مهدی به درد من که خیلی خوردن تا به حال، شاید اگه شما هم در کار مدیریت هستین به دردتون بخوره. یه سری مطلب هم در مورد مدیریت زمان نوشت که خیلی خوب بود و تو آرشیو ستون هستن. حمیدرضا در مورد فیلم Dogville انقدر با آب و تاب نوشته که شدیدا هوس کردم ببینم فیلم رو؛ البته از حالا بگم که ماجرای فیلم رو کامل توضیح داده یه وقت شاکی نشین این چرا داستان رو لو داده، اگه نمیخواین نخونینش!
من بخوام لینک بدم باید به همش لینک بدم!! اوه اوه راستی رو هاردم یه سری عکسهای مکش مرگ من از محمدرضا گلزار دارم که بالاخره یه روزی به درد خورد :)) تو ستون موسیقی ایران نیما از هنرمندان تاجر یا تاجران هنرمند نوشته که خب این آقای زیبا، که همونطوری که قبلا هم گفتم فقط باید دهنش رو بسته نگه داره و مدل عکس بشه، موردِ بسیار مناسبی برای این بحث بود! اینجا هم یه دو تا از این عکسها میذارم که مستفیض بشین خانومهای محترم D:
وای چقدر لینک و عکس!! شرمنده اگه دیر صفحه اومد بالا :">
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر