خيلی جالبه ديشب به فاصله ۵ دقيقه از پابليش کردن وبلاگم دوتا ايميل داشتم که يکيش هر چی از دهنش در اومده بود بهم گفته بود:
بدبخت هول ورت داشته داری ميآی خارجه؟ ... اولاش بايد زمين شويی و ظرف شوری کنی بيچاره!... بيچاره پيام!!!... به همون منشيگريت مشغول باش که آخرش همينی! همین که یکی حاضر شده بیآد بگیرتت از سرتم زیاده...
همينطور که با دهن باز اينو داشتم برای بار پنجم یا ششم می خوندم که بفهمم چی گفتم که این خانوم اینطوری یهو آتیشی بشه و لطف بیکرانش رو بهم ابراز کنه ایمیل دوم اومد:
پینکفلویدیش عزیز می دونم دقیقا چه احساسی داری. منم همین حال رو ۲.۵ سال پیش داشتم... عزیزم سعی کن این مدت رو بیشتر با خانواده ات باشی چون بعدا دلت براشون تنگ میشه...
بعدش یکی اومد تو چت و گفت که آیا حاضرم باهاش سکس داشته باشم!؟! که منو تو یه مهمونی دیده و اسمم رو گفت و بعدشم گفت که از همون موقع می خواسته باهام سکس داشته باشه و هنوزم می خواد اگه من برم خونشون! و اینکه نویسنده یه وبلاگ سکسیه! بعدش کنجکاو شدم ببینم کیه و جدا کجا منو دیده که آخرش به این ختم شد که:
۱. من خیلی ساده و بچه ام.
۲. همش یه شوخی بوده.
۳. کلی عذرخواهی که منو ناراحت کرده.
۴. نمی دونسته که من چه جور دختری هستم.
۵. در کودکی ایشون با جن ها همبازی بودن ولی کسی درکشون نمی کرده.
۶. چشمان عجیبی دارن که منو با نگاهشون کلی روانشناسی کرده بودن و اگه بیشتر تو مهمونی به چشمانشون خیره می شدم بدون اینکه حواسم باشه حتما هیپنوتیزمم می کردن.
۷. بیچاره پیام با این اخلاق من.
۸. نمیگه کدوم مهمونی چون ممکنه بشناسمش.
۹. شایدم لازم بوده که بیآد اینطوری حال منو بد کنه که خصوصیات مزخرف من رو تصحیح کنه.
۱۰. چرا می خوام از این حقیقت فرار کنم که پر از اشکالم.
دوستان بسیار عزیزی هم هستن که میرن تو نظرخواهی وبلاگ پیام به من فحش میدن!
می دونین چیه؟ فکر کنم یا من خیلی مریضم یا اینکه خیلی قدرت جذب مریضا رو دارم! در هر دو صورت خدایا کمک! نگین که اینجا نیا و نگو بهت بد و بیراه گفتن، برات بده! بابا بذارین اقلا بگم شاید موقع نوشتن خودم بفهمم چه خبره و یا شاید یکی این وسط پیدا شه به من بگه اینا چشونه! شایدم من چمه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر