شمارهء يک مجلهء پلوتونيوم هم در اومد. من از قسمت آسايشگاه روانيش خيلي خوشم ميآد! البته فکر کنم اين بيشتر به احساسيه که نسبت به اسمش دارم!! نه ولي جدا خيلي بامزه مي نويسه. البته اين شماره هنوز مطلبش آنلاين نشده و من منتظرم ؛) تو شمارهء صفر شکل گرفتن مجله رو خيلي خوب توصيف کرده بود، قشنگ با توجه به تجربيات خودمون مي تونستم درک کنم چي به چي بوده :) خسته نباشين دوستان.
*****
کنسرت هم جاي شما خالي. اگر اين تهران اونيو و سهراب رو نداشتم کي مي خواست به من بليط بده؟!! همهء سالن پر شده بود و پله ها هم پر آدم بودن، اونم چه آدم هايي!!!! اين دانشکده هنر که ميگن همينه ؛) مدل جديد مقعنه پوشيدن رو هم ديديم که نديده از دنيا نريم! خدا رو شکر که من ديگه همهء مقنعه هام رو بخشيدم به اين و اون و امکان نداره ديگه سرم هم بره مقنعه سرم کنه وگرنه بايد هر روز صبح سه ساعت زودتر پاميشدم که تريپ مقنعه رو راست و ريس کنم!
اميدوارم گروه هاي ديگه هم بتونن چنين کاري بکنن که البته با داشتن يه کسي مثل شادي وطن پرست که از جون و دل براشون زحمت بکشه شايد بتونن. اميدوارم بچه هاي ۱۲۷ قدر شادي رو خوب بدونن. عزيزم خسته نباشي که کاري کردي کارستون :*
راستي از همهء دوستان خوبم که برام آدرس فارابي رو ايميل کردن ممنونم :)
*****
دو ماهه شديم من و پيام :) من دلم تنگ شده :((((((((((((
*****
اين خورشيد هم که منو کشت! دختره رفته شمال تحصن کرده که تز بنويسه! حالا خدا کنه جدي جدي بنويسه!! آقا من دلم تنگ شده بايد به کي بگم؟؟؟؟ اون از همسر گراميمه که مايل ها دوره و اينم از دوست صميمي! بايد به انجمن دفاع از حقوق انسان هاي دلتنگ دادخواست بنويسم، لينک petitiononline بفرستم براتون شما هم امضا مي کنين ؛)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر